نحوه ابراز احساسات خود
چاپ مقالهنحوه ابراز احساسات خود
ممکن است از اینکه احساسات خود را با دیگران در میان بگذارید،بترسید. بترسید که دیگران را ناراحت کرده و یا آنها را از خودتان نا امید کنید.با این حال، پنهان کردن احساسات خود میتواند منجر به اضطراب، افسردگی، نارضایتی و حتی مشکلات فیزیکی شود. همچنین میتواند مشکلاتی در روابط شخصی و حرفهای شما ایجاد کند. یادگیری بیان احساسات به شما کمک میکند تا از خودآگاهی بیشتری برخوردار شوید. همچنین ابراز احساسات باعث افزایش سلامت ذهنی و فیزیکی میشود.
احساسات خود را بپذیرید.
قبل از اینکه هرکاری انجام دهید، باید بپذیرید که شما احساساتی دارید و احساسات داشتن ( و احساسی بودن ) هیچ اشکالی ندارد. احساسات درست یا غلط ندارند ! آنها فقط وجود دارند جدایی از هرگونه دید مثبت یا منفی
وقتی چیزی احساس میکنید از دست خودتان عصبانی نشوید. در عوض به خود بگویید: “من اینگونه احساس میکنم ؛ و این قابل قبول است.”
واکنش های بدنی
واکنش بدن خود به احساساتان را زیر نظر بگیرید.
احساسات توسط هیجانات شما برانگیخته میشوند و توسط ذهن شما کنترل میشوند. زمانی که چیزی احساس میکنید، واکنشهای فیزیولوژیکی خود را یادداشت کنید. برای مثال ممکن است وقتی احساس ترس میکنید عرق کنید، صورت شما ممکن است وقتی عصبانی هستید گرم شود و قلب شما ممکن است زمانی که عصبانی هستید ، تندتر بزند.ورود به واکنشهای بدنی شما به شما کمک خواهد کرد تا احساسات خود را درک کنید.
اگر به سختی در حال تنظیم کردن بدن خود هستید، سعی کنید بدن خود را با نشستن در یک مکان آرام نفس عمیق کشیدن ریلکس کنید. برای درک حس واکنش بدنی مربوط به هر احساس، این شعار را تکرار کنید : “الان چه احساسی دارم؟ “
دایره لغات احساسات را یاد بگیرید.
وقتی احساسات را نشناسید و اسم آن ها را ندانید، حتی نمیتوانید احساسی که دارید را بیان کنید.
سعی کنید تا به لیستی از احساسات دست پیدا کنید. این لیست را به راحتی میتواند از طریق یک جستجوی اینترنتی پیدا کنید. با این کار، محدوده احساسات را درک کرده و کلماتی را یاد میگیرید تا احساسات خود را توصیف کند.
سعی کنید کلماتی را یاد بگیرید که احساسات شما را تا حد امکان خاص میسازند. به عنوان مثال، به جای گفتن ” خوب “، که بسیار کلی است، از کلمات مثل ” خوشحالی “، ” شادی” ، یا ” سپاسگذار ” استفاده کنید و به جای آن که بگویید احساس “بد” میکند، بگوید احساس ” دلسردی “، ” افسردگی” ، “غم” و .. میکنید.
از خودتان بپرسید چرا اینگونه احساس میکنید؟
از خودتان یک سری سوالات بپرسید تا به ریشه ی چیزهایی که احساس میکنید، برسید. برای مثال، ” من احساس میکنم که میخواهم گریه کنم. چرا؟ چون ازدست رئیسم خسته شدم. چرا؟ برای اینکه مرا رنجاند. چرا؟ از آنجا که به من احترام نمیگذارد، با سری سوالات ” چرا ” تا رسیدن به ریشه اصلی احساسات کنونی تان ادامه دهید.
احساسات پیچیده را بشناسید.
اغلب، شما احساسات چند گانه ای دارید ؛ یعنی در یک زمان واحد، چند احساس دارید. تشخیص و افتراق این چند احساس از هم مهم است تا بتوانید هرکدام از آن ها را به تنهایی پردازش کنید. برای مثال، شاید یکی از دوستانتان را در اثر بیماری بلند مدتی از دست داده باشید و برای از دست دادن وی ناراحت باشید ، اما در عین حال از اینکه او دیگر در رنج و عذاب نیست و بیماری سهمگینی ندارد، آسوده خاطر باشید.