8 راه پذیرش حقیقت تلخ

چاپ مقاله

8 راه پذیرش حقیقت تلخ

 

 

حقیقت تلخ است

بپذیریم که حقیقت تلخ است. مردم همیشه آن طور که دوست داریم عمل نمی کنند. دنیایی که در آن زندگی می کنیم، بهترین دنیای ممکن نیست. بسیاری از مشکلات و سختیهاحتی راه حل نیمه کامل هم ندارند. در ضمن جامعه معمولا در حال بدتر شدن است: آلوده تر می شود، اوضاع اقتصادی ناعادلانه است، پر از پیشداوری های قومی است، اوضاع سیاسی ظالمانه است، پر از خشونت و خرافات است، منابع طبیعی خود را هدر میدهیم و جامعه پر از تبعیض های جنسی و همرنگی مصلحت اندیشانه است.

ولی حتی در این شرایط هم مجبور نیستید شدید غصه بخورید. این حقایق تلخ زندگی نیستند که آدم ها را افسرده می کنند. پس چه چیزی آدمها را افسرده می کند؟ جواب ما این است که اعتیاد بی چون و چرا به باور نامعقول شماره ۹. طبق باور نامعقول شماره ۹، مردم و چیزها حتما باید از آنچه هستند بهتر باشند و اگر نتوانید حقایق تلخ زندگی را عوض کنید، افتضاح و وحشتناک می شود. این باور به چند دلیل ابلهانه است.

8 راه پذیرش حقیقت تلخ

1) مردم حتما باید از آنچه هستند بهتر باشند؟

دلیلی وجود ندارد که مردم حتما باید از آنچه هستند بهتر باشند، حتی وقتی رفتار آنها کاملا بد است. خود بزرگ بینی شما موجب می شود به خودتان بگویید «چون من این طرز رفتار _ مردم را دوست ندارم، پس حتما باید بد رفتار نکنند.» همچنین اگرچه خیلی خوب است که چیزها و وقایع طور دیگری باشند، ولی آنها همین هستند که هستند. مجددا تکرار می کنیم که دلیل نمی شود چون شما (و دیگران) میل دارید اوضاع طور دیگری باشد، گرفتاری ها باید یا نباید باشند.

 

2) پذیرش رفتار بد مردم

وقتی مردم طوری رفتار می کنند که شما رفتار آنها را دوست ندارید، معمولا آنها نیستند که تأثیر بدی بر شما می گذارند بلکه خودتان فکر میکنید که تأثیر بدی بر شما می گذارند. وقتی همسر یا دوستان شما خیلی زشت رفتار می کنند، زود می رنجید، غافل از این که رفتار آنها به آن زشتی که فکر می کنید نیست و شما به خاطر تحمل کم نا کامی خود، آن را تا این حد زشت میپندارید. همچنین خوب پیش نرفتن اوضاع ناگوار است و می تواند تأثیر بدی بر شما بگذارد. اما وقتی به خودتان می گویید «اوضاع نباید این گونه باشد! من که نمی توانم آن را تحمل کنما، تأثیر بد آن بیشتر میشود.

 

 

3) ناراحت نکردن خودتان هنگام ضرر به شما

فرض کنیم افراد و وقایع عملا به شما ضرر می زنند. در این حالت، ناراحت کردن خودتان کمک زیادی نخواهد کرد. برعکس، هرچه خودتان را بیشتر ناراحت کنید، کمتر احتمال دارد افراد یا امور را اصلاح کنید. به عنوان مثال، اگر خودتان را به خاطر بی مسئولیتی همسرتان خشمگین کنید، به احتمال زیاد او نیز خشمگین میشود و غیرمسئولانه تر عمل خواهد کرد.

 

4) به ندرت می توانید رفتار دیگران را عوض کنید

همان طور که اپیکتتوس در دو هزار سال قبل گفته، توان زیادی برای عوض کردن خودتان دارید ولی به ندرت می توانید رفتار دیگران را عوض کنید. هر چقدر هم به دیگران توصیه های عاقلانه کنید، آنها همچنان آدمهای مستقلی هستند و حق دارند توصیه های شما را نادیده بگیرند. بنابراین اگر بی جهت خودتان را به خاطر اعمال دیگران برانگیزید، به جای آن که مسئولیت پاسخ های خود را بپذیرید، خودتان را بابت وقایعی که روی آنها کنترل ندارید ناراحت خواهید کرد. در این حالت، حکایت شما حکایت کسی میشود که چون فلان سوارکار، مشت زن یا بازیگر به نحوی که او می خواسته رفتار نکرده است، موهای خود را می کشد.

 

5) ناراحت کردن خودتان بابت دیگران !

 ناراحت کردن خودتان بابت دیگران و رویدادها، شما را از موضوع اصلی یعنی شیوه رفتار شما و کارهایی که انجام می دهید دور می کند. اگر با تربیت درست هیجانی خود، سرنوشتتان را در دست بگیرید، با وقوع رویدادهای بد خشمگین نمی شوید و حتی می توانید اوضاع را بهتر کنید. اما اگر خودتان را بابت رویدادهای بیرونی ناراحت کنید، وقت و انرژی شما چنان هدر میرود که دیگر برای رسیدن به اهدافتان وقت و انرژی نخواهید داشت.

 

 6)برای مشکلات زندگی راه حل مطلقأ درستی وجود دارد

این طرز فکر که برای مشکلات زندگی راه حل مطلقأ درستی وجود دارد، طرز فکر احمقانه ای است چون امور به ندرت سیاه و سفیدند و هر مشکلی معمولا چند راه حل دارد. اگر به شکل وسواسی دنبال بهترین راه حل باشید، چنان انعطاف ناپذیر و مضطرب خواهید شد که حد وسطهای ارضاء کننده را نخواهید دید. به عنوان مثال وقتی باید بهترین برنامه تلویزیونی در حال پخش را ببینید، در کمال اضطراب از این کانال به کانال دیگر خواهید رفت و از هیچ برنامه ای لذت نخواهید برد.

 

7)فاجعه رخ نمیدهد!

به ندرت پیش می آید که در صورت عدم دسترسی به راه حل کاملا درست»، فاجعه ای رخ بدهد. مگر آن که خودتان بخواهید اتفاق بیفتد.اگر تصمیم گیری بد را فاجعه در نظر بگیرید. : برای مثال، اگر ازدواج با یک آدم نامناسب و در نهایت طلاق دادن او را فاجعه بدانید . به احتمال زیاد وقتی میفهمید اشتباه کرده اید، آن را فاجعه در نظر میگیرید. اما اگر همین اشتباه را مایه تأسف و بدبیاری در نظر بگیرید، برای شما قابل تحمل میشود و از آن درس عبرت خواهید گرفت.

 

8) کمال گرا نباشید

کمال گرایی تقریبأ في نفسه ناکام کننده است. صرف نظر از این که چقدر سعی کنید آدم بی نقصی باشید، به ندرت می توانید در زمینهای کاملا بی نقص باشید. چون انسان ها فرشته نیستند. هیچ تصمیمی برای همیشه کاملا درست نیست. حتی اگر موقتأ به کمال برسید، شانس این که همیشه در کمال بمانید صفر است. هیچ چیزی کاملا ایستا نیست. زندگی یعنی تغییر. بهتر است این حقیقت را بپذیرید که انسان، بسیار ناقص و جایزالخطا است. شما فرق دارید؟ پس وحشت کنید و هراسناک بمانید.

 

از کتاب: زندگی عاقلانه آلبرت الیس و رابرت هارپر