چرخه زندگی خانواده و کاربرد آن

چاپ مقاله

از لحظه ای که با خوانده شدن خطبه عقد زن و مردی به زیر یک سقف می روند تا آخرین لحظه که با طلاق یا مرگ یکی از طرفین (یا هردو)، خانواده وجود دارد و به حیات خود ادامه می دهد. خانواده نیز همانند تمام گروه ها زنده است و پویایی های خود را دارد. این بدان معناست که همانند انسان ها که چرخه زندگیی مشابهی را پشت سر می گذارند، خانواده ها نیز در اثر اتفاقات گوناگونی که رخ می دهد وارد مراحل دیگری از زندگی می شوند. کارتر و مک گلدریک اولین و معروف ترین مطالعات را در این زمینه انجام داده اند و بر اساس آن چرخه زندگی خانواده را پیشنهاد داده اند. این 6 مرحله که هر کدام شامل یک فرایند هیجانی کلیدی و چندین تکلیف رشدی می شود، تقریبا در تمام دنیا و جوامع یکسان است. پیش از آنکه به سراغ هر مرحله و مسائل درمانی مربوط به هر کدام از آنها برویم، در یک جدول به ارائه خلاصه چرخه زندگی خانواده خواهیم پرداخت.

مرحله چرخه زندگی فرایند هیجانی انتقال: اصول اساسی تغییرات مرتبه دوم در موقعیت خانواده که لازمه پیش روی رشدی است
ترک خانه: بزرگسالان جوان مجرد پذیرش مسئولیت هیجانی و مالی در قبال خود متمایزسازی خود از خانواده مبدا

شکل گیری روابط صمیمانه با هم سنخان

تثبیت خود، کار و استقلال مالی

سازماندهی خود در جامعه

به هم پیوستن خانواده ها از طریق ازدواج: زوج جدید تعهد به سیستم جدید انتخاب یک شریک و تصمیم برای رابطه ای طولانی

صورت بندی سیستم زناشویی بر اساس واقعیت به جای برنامه های دوجانبه

بازسازی روابط با خانواده های مبدا و دوستان به منظور دربرگرفتن همسر

خانواده هایی با فرزندان خردسال پذیرش اعضای جدید درون سیستم تعدیل سیستم زناشویی به منظور بازکردن جایی برای بچه(ها)

همکاری در تکالیف فرزندپروری، مالی و خانوادگی

بازسازی روابط با خانواده گسترده به منظور دربرگرفتن نقش های والدینی و پدربزرگ-مادربزرگی

بازسازی روابط با جامعه به منظور تطبیق با ساختار جدید خانواده

خانواده هایی با فرزندان نوجوان افزایش انعطاف پذیری مرزهای خانواده به منظور در بر گرفتن استقلال بچه ها و آسیب پذیری های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها تغییر در روابط والد-کودک برای اجازه دادن به نوجوان برای حرکت به داخل و خارج سیستم

تمرکز دوباره بر مسائل زناشویی و شغلی میانه زندگی

شروع تغییر در جهت مراقبت مشترک از نسل مسن تر

بازسازی روابط با جامعه به منظور تطبیق نوجوانان با افزایش خودمختاری و پدربزرگ-مادربزرگ ها با افزایش محدودیت ها

روانه سازی فرزندان و ادامه پذیرش ورودی ها به و خروجی ها از سیستم خانواده مذاکره مجدد سیستم زناشویی به عنوان یک واحد دوتایی

شکل گیری روابط بالغ-بالغ بین فرزندان رشد یافته و والدین آنها

بازسازی روابط به منظور دربرگفتن بستگان همسر و نوه ها

برخورد با ناتوانی ها و مرگ والدین (پدربزرگ و مادربزرگ ها)

بازسازی روابط با جامعه به منظور تطبیق با ساختار جدید خانواده

خانواده هایی در اواخر عمر پذیرش تغییر نقش های نسلی حفظ کارکرد و علایق خود و/یا زوج در مواجهه با زوال روانشناختی؛ کاوش گزینه های نقش خانواده ای و اجتماعی

حمایت از نقش اساسی تر نسل میانی

در نظر گرفتن جایی در سیستم برای خرد و تجربه سالمندان، حمایت از نسل مسن تر، بدون وقف کردن زندگی خود برای آنها

برخورد با فقدان همسر، همشیرها و سایر همسالان و آماده شدن برای مرگ، مرور زندگی و یکپارچگی

بازسازی روابط با جامعه به منظور تطبیق با تغییر روابط خانوادگی

پیش فرض نگاه سیستمی آن است که خانواده ها باید برای آنکه در مسیر سالمی قرار بگیرند، در هر مرحله رشدی حداقل از یکی از تغییرات مرتبه دوم عبور کنند. وقتی که خانواده ای در شرف انتقال به مرحله جدید است و در بحبوحه بحران قرار دارد یا در انجام این کار موفق نبوده و وارد بحران شده است به سراغ مشاوره می روند. اما چه کاری از دست خانواده درمانگران بر می آید؟

https://icelandmag.is/sites/default/files/styles/lightbox/public/thumbnails/imagemodern_family.jpg?itok=d9Mbxv6a

اولین کاری که خانواده درمانگران می توانند انجام دهند این است که از مهارت هنجارسازی (normalizing) استفاده کنند. عموما افراد احساس می کنند که مشکل فعلی و آنچیزی که با آن دست و پنجه نرم می کنند بلایی است که فقط بر سر آنها می آید. شاید اولین و بزرگترین اتفاقی که در یک جلسه خانواده درمانی می تواند رخ دهد همین کار است. بر اساس هر رویکردی که خانواده درمانگر عمل کند، اینجا جایی است که نیاز دارد تا کمی روانی-آموزشی عمل کند. در این فرایند درمانگر علاوه بر آشنا کردن مراجعان با چرخه زندگی و آنچه که در حال حاضر با آن درگیرند، البته به زبانی ساده و مخصوص خودشان، تلاش می کنند تا به احساسات موجود در این اتفاق (از جمله ترس ها، رنج ها و شدت هیجانی آنها) توجه کنند و آنها را کمرنگ جلوه ندهند. کمرنگ جلوه دادن احساسات و هیجانات به رابطه درمانی و این حس که شما شرایط آنها را می فهمید آسیب می زند. همچنین این کار دو محصول شیرین به دنبال دارد: به یک رابطه و اتحاد درمانی مستحکم منجر شده و باعث می شود اقتدار درمانگر، بخصوص اگر درمانگر نسبت به مراجعان کم سن و سال تر باشد، در جلسه درمان به طور چشمگیری افزایش پیدا کند که در جلسات درمان، بخصوص زوج درمانی و خانواده درمانی، از اهمیت فراوانی برخوردار است.

مسئله دیگری که درمانگر در جلسات زوجی باید بدان توجه داشته باشد و بپردازد مسائل هیجانی عمیق تر اعضا و پویایی های موجود در روابط داخل خانواده است. خانواده ها هنگام عبور از هر مرحله با یک فرایند هیجانی روبرو هستند، مثلا تعهد به سیستم جدید در مرحله دوم، ضرورت دارد که درمانگر از آنها آگاهی داشته باشد. هنگامی که درمانگر از این مسائل آگاه است به زوجین کمک می کند تا برای دستیابی به آنچه این تکلیف را به ثمر می رساند به توافق برسند و تصمیم گیری نمایند. درمانگر در این بخش تنها نقشی تسهیلگرانه دارد تا زوج را از من به ما تبدیل کند و نکته مهم آنکه این تسهیلگر نمی تواند راه حل درست و یکسانی به همه ارائه بدهد، بلکه از خانواده برای عبور از مرحله ای و ورود به مرحله بعدی با توجه به سوابق خانوادگی، باورها، و مسائل فرهنگی – قومیتی راه حل مخصوص به خودشان را کشف و اجرا کنند.

به طور کلی بر اساس آنچه بیان شد، درمانگر در مواجهه با خانواده هایی که برای جلسه مشاوره و درمان به وی مراجعه می کنند باید به این پنج سوال پاسخ بدهد:

  1. با توجه به مرحله ای که این خانواده در آن قرار دارند، تکالیف رشدی آنها چه چیزهایی است؟
  2. این خانواده و توانایی اعضای آن برای عبور از تکالیف رشدی به چه نحو تحت تاثیر مشکلی که عنوان کرده اند قرار گرفته است؟
  3. تکالیف رشدی چه ارتباطی با مشکلات مطرح شده توسط خانواده دارند و بر آنها اثر می گذارند؟
  4. تکالیف رشدی مناسب هر کدام از افراد این خانواده چیست؟
  5. نیازهای فردی و جمعی (رشدی خانواده) چگونه بر مشکلات مطرح شده تاثیر می گذارند.