وقتی که رستم به کمک درمانگر می آید: کاربرد داستان ها و اساطیر در درمان

چاپ مقاله

وقتی که رستم به کمک درمانگر می آید: کاربرد داستان ها و اساطیر در درمان

 

از دیرباز داستان از جمله منابع غنی بشر برای انتقال مفاهیم، نگرش ها و سنت ها بوده است. گذشته از آن، داستان یکی از مهمترین ابزارهای آموزشی در دست بشر بوده به گونه ای که انسان هایی که نقش معلم و مربی را در جامعه داشته اند (چه به عنوان کسی که برای تربیت شاهزادگان گمارده می شدند یا به عنوان مربی عموم مردم نقش ایفا می کردند) همیشه در آموزش خود از داستان های گوناگون استفاده می کردند. شناخته شده ترین افراد در این میان آنهایی هستند که آموزه ها و داستان های مربوط به آنها را مکتوب کرده اند و به دست آیندگان رسانده اند.

در سراسر دنیا انواع و اقسام داستان ها، اسطوره ها و امثال این کتاب ها را می توان یافت. مثلا افلاطون با قراردادن سقراط به عنوان شخص اول کتاب های خود که رسما داستان هستند، تلاش کرد تا آموزه های سقراط (یا شاید خودش به نام سقراط!) را به زبان داستان انتقال دهد. یا حتی ایلیاد و اودیسه نیز که به عنوان میراث فرهنگی غرب شناخته می شود با وجود آنکه حماسه های معروفی هستند، کاربرد آموزشی و تربیتی داشته اند.

در ایران نیز اسطوره ها و داستان ها قدمت زیادی دارند. از فردوسی و سعدی که جزء معروف ترین ها هستند گرفته تا کسانی که پیش و پس از این دو آموزگار بزرگ ایرانی حضور داشته اند، همواره داستان کاربرد آموزندگی یا شاید عبرت آموزی خود را حفظ کرده است. حتی حماسی ترین داستان های فردوسی نیز در خود حکمت هایی دارد که شاید یک اتفاق حماسی بهترین زمینه برای انتقال آن حکمت بوده باشد.

البته نباید تاکید یونگ بر کهن الگوها و نقش اساطیر را فراموش کرد. آن بخش از ناخودآگاه جمعی (و حتی فردی) که بشر در طول زمان به ارث برده و خود را در فرهنگ های گوناگون نمایان ساخته است. این ناخودآگاه جمعی نیز عموما در داستان ها و اسطوره ها نمایان شده است که به همین دلیل یونگ بر مطالعه آنها تاکید فراوانی داشت.

اما فراتر از نگاه رویکردی و آنچه به نام روانشناسی تحلیلی تمام شده است، استفاده از داستان ها در جلسات درمان مفید خواهد بود. عموما در جلسات درمان (بخصوص جلسات زوج یا خانواده درمانی که بیش از یک نفر حضور دارد و مسئله رابطه است) مواجهه دادن یا مستقیم خطاب قراردادن یکی از طرفین یا هر دو باعث می شود که شخص حالت دفاعی به خود بگیرد یا مسئله را شخصی سازی کند. این اتفاق فشار زیادی را به دنبال خواهد داشت و حتی ممکن است علاوه بر آسیب دیدن رابطه درمانی، باعث شود تا مراجع با مشاور وارد جدل شده و تلاش کند فشاری را که احساس می کند در حال وارد شدن است را از روی خود بردارد.

استفاده از استعاره یکی از بهترین راه های جلوگیری از چنین اتفاقی است. وقتی که مشاور در جلسه درمان از استعاره استفاده می کند، نه تنها هیچ یک از طرفین یا مراجعی که به صورت انفرادی حضور پیدا کرده است متهم نمی شوند، بلکه به آنها کمک می کند تا از بیرون به وضعیت خود نگاهی بیاندازند و مسئله را از دیدگاه جدیدی شاهد باشند. داستان ها نیز نوعی استعاره هستند. عموم داستان ها واقعی نیستند و به همین دلیل افراد می توانند تجربه جانشینی داشته باشند. من اگر به جای شخص اول داستان بودم آنگاه چطور؟ افراد عموما در مواجهه با داستان ها و قرار گرفتن در این فضا، بیشتر نگرشی تحلیلی پیدا می کنند و نسبت به ایده ها جدید پذیراتر خواهند بود و این چنین داستان ها یا استعاره ها عمق اثر بیشتر خواهند یافت. این تجربه بخصوص زمانی تشدید می شود که مراجع بین هیجان های خود و شخصیت های داستان شباهت پیدا کند که موجب می شود بین تجربه خود و تجربه شخصیت های داستان گره بزند.

برای مثال از یک داستان معروف غیر ایرانی شروع کنیم. دو راهب در مسیر زیارت خود ، به قسمت کم عمق رودخانه ای رسیدند. لب رودخانه، دختر زیبائی را دیدند که لباس گرانقیمتی به تن داشت. از آنجائی که ساحل رودخانه مرتفع بود و آن دختر خانم هم نمیخواست هنگام عبور لباسش آسیب ببیند، منتظر ایستاده بود. یکی از راهبها بدون مقدمه رفت و خانوم را سوار کولش کرد. سپس او را از عرض رودخانه عبور داد و طرف دیگر روی قسمت خشک ساحل پائین گذاشت. راهبها به راهشان ادامه دادند. اما راهب دومی یک ساعت میشد که هی شکایت میکرد: “مطمئنا این کار درستی نبود، تو با یه خانم تماس داشتی، نمیدونی که در حال عبادت و زیارت هستیم؟ این عملت درست بر عکس دستورات بود؟ و ادامه داد: “تو چطور به خودت این اجازه رو دادی که بر خلاف قوانین رفتار کنی؟راهبی که خانم رو به این طرف رودخونه آورده بود، سکوت میکرد، اما دیگر تحملش طاق شد و جواب داد: “من اون خانوم رو یه ساعت میشه زمین گذاشتم اما تو چرا هنوز داری اون رو تو ذهنت حمل میکنی؟

این داستان بیشتر برای افرادی کاربرد دارد که نمی توانند از مسائل و گذشته به راحتی بگذرند و سنگینی بار روانشناختی خود را که اغلب به صورت اشکال در روابط و کارهای نیمه تمام خود را نشان می دهد کاربرد دارد. مفهوم بخشش نیز مهمترین مفهومی است که به نظر می رسد در دل این داستان وجود دارد که با کلیدواژه زمین گذاشتن گره خورده است. انسانی که واقعا می بخشد (چه خودش و چه دیگران را) از گذشته رها می شود. این داستان (یا به عبارتی استعاره) می تواند به مشاور کمک کند تا فرایند حرکت و پویایی و رهایی از رخوت را در مراجع خود کلید بزند و از سو برداشت جلوگیری کند.

البته یکی از مشکلات استفاده از استعاره و داستان در ایران این است که کمتر بدان پرداخته شده است و داستان ها وابسته به فرهنگ هستند. مثلا فکر کنید به عنوان مشاور بخواهید داستان ترووا یا گیلگمش را برای مراجع خود استفاده کنید. علاوه بر برخی ملاحظات فرهنگی، همیشه این مشکل وجود دارد که مراجع به علت آشنا نبودن با این افراد نمی تواند با داستان ارتباط برقرار کند. به همین دلیل باید به دنبال این قبیل داستان ها و استعاره ها در ایران بود.

در ایران نیز می توان از داستان هایی مانند رستم و اسفندیار استفاده درمانی برد. اینکه مراجع رستمی است که با مشکلی اسفندیار گونه مواجه است و به نظر می رسد که نمی تواند از پس آن بربیاید اما با پیدا کردن راه حل فائق آمدن بر آن (چشمان اسفندیار) موفق می شود که این مشکل را هم حل کند و از این مرحله عبور کند. البته داستان ها دارای سطوح متفاوتی هستند که باید مشاور در انتخاب و نحوه ارائه آنها دقت نظر داشته باشد. یا حتی داستان رستم و سهراب نیز می تواند به عنوان داستانی برای خانواده هایی که روابط نزدیکی با هم ندارند مورد استفاده قرار بگیرد. اینکه درمانگران از کدام داستان ها و به چه نحوی استفاده کنند بستگی به توانایی، هنرمندی و میزان آشنایی آنها با داستان ها و اسطوره هاست.