نگاهی بر نظریه پیام رسانی در خانواده درمانی

چاپ مقاله

نگاهی بر نظریه پیام رسانی

 

نظریه های پیام رسانی

نظریه های پیام رسانی که در اثر پژوهشهای «مؤسسهٔ پژوهش روانی» پالو آلتو در دههٔ ۱۹۵۰ شکل گرفته بود، تأثیر عمدهای بر حوزهٔ خانواده درمانی برجای گذاشته است؛ به نظر آنان، مشکلات خانواده اورت تعاملی و موقعیتی هستند (یعنی، با مجموعه ای از اوضاع و احوالی که آنها را حفظ می کنند، ارتباط دارند).

این معرفتشناسی که به دست بیتسون، جکسون، و سایرین معرفی گردید، شالودهٔ اولین کوششهای درمانی در MRI را پی ریزی کرد و در حال حاضر، بهترین نمود خود را به صورت خانواده درمانی راهبردنگر عرضه می دارد. خصیصهٔ شاخص این رویکرد عبارت است از به کارگیری بنبست دوسویهٔ درمانی یا فنون تناقضی برای تغییر قواعد خانوادگی و الگوهای ارتباطی.

[irp]

تناقض ها در نظریه پیام رسانی

تناقضها، قیاسهای درستی هستند که از مقدمات منطقی همسان استنتاج می شوند و کاربرد درمانی آنها بدین صورت است که به درمانجو دستور داده می شود، تغییر نکند، آن هم در شرایطی که انتظار تغییر وجود دارد. این شیوهٔ کار موجب افزایش تغییر میگردد، و اهمیتی ندارد چه عملی – اطاعت یا مقاومت – صورت بگیرد. فن «تجویز نشانه» که جکسون، واتزلاویک، و سایر راهبردگرایان از آن استفاده می کنند، فنی تناقضی است که مقاومت در برابر تغییر را برطرف می سازد، چون به درمانجو گفته می شود که . .ضرورتی برای تغییر وجود ندارد

نگاهی بر نظریه پیام رسانی در خانواده درمانی

درمان کوتاه مدت

از ۱۹۶۷، کوششهای درمانی در MRI شکل درمان مختصر و کوتاه مدت را به خود گرفت. طرفداران درمان مختصر MRI شکایت درمانجو را معادل همان مشکل می گیرند، نه آنکه تصور کنند شکایت مزبور نشانهای دال بر وجود یک اختلال زیربنایی است.

به نظر آنها، مشکلات حاصل برخورد نادرست با گرفتاریهای عادی روزمره اند. استفادهٔ مکرر از «راه حلهای» باعث شکل گیری اقداماتی «تکراری» می شود که خودشان حافظ مشکل و اموری خودشکن تلقی می شوند. درمانگرهای کوتاه مدت MRI برای آنکه به درمانجو کمک کنند تا مشکل خود را به شکلی متفاوت مفهوم سازی کند و برای حل تنگناها، اعمال خود را تغییر دهد، از فنون تناقضی به ویژه فن بازگویی استفاده میکنند.

 

جی هی لی و مدانس

هیلی و مدانس برداشت یکسانی از خانواده درمانی راهبردنگر را ارایه می دهند. ویژگی رویکرد آنها عبارت است از تمهیدات و شگردهای دقیقاً مدون و ارایهٔ رهنمود برای حل مشکلات کنونی خانواده به طور ویژه، هیلی از رهنمودها یا تکالیف ور همچنین مداخلات تناقضی غیرمستقیم استفاده می کند؛ این مداخلات غیر مستقیم خانواده را وامی دارد تا از رهنمود درمانگر مبنی بر عدم تغییر سرپیچی کنند، و لذا اشتیاق برای رهاسازی رفتار بدکار در آنها به وجود می آید.
مدانس، اصول تناقضی را به صورت فنون «وانمودی» به کار میگیرد؛ این فنون، تدابیری غیر مواجه های هستند که برای دستیابی به تغییر بدون تحریک مقاومت ارایه می شوند. او به زنجیرهٔ رفتاری خانوادگی در سلسله مراتب خانواده علاقهٔ خاصی دارد. مدایس در کار خود در حیطهٔ بهرهکشی جنسی، یک الگوی ۱۶ مرحله ای درمان تدوین کرده که در طی آن، درمانگر می تواند به طور همزمان به مداوای متهم و قربانی بپردازد.