عزت نفس چیست؟ منابع درونی کسب عزت نفس را بشناسید – قسمت اول

چاپ مقاله

عزت نفس چیست؟ منابع درونی کسب عزت نفس را بشناسید

 

عزت نفس چیست؟

عزت نفس یکی اساسی ترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت نوجوانان و جوانان است. امروزه در درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری نوجوانان و جوانان، مثل کم رویی، گوشه گیری، لجبازی و پرخاشگری، به عنوان اولین گام، به ارزیابی و پرورش احساسي عزت نفس و مهارت های فردی و اجتماعی آنان پرداخته می شود. برای اینکه افراد بتوانند از حداکثر ظرفیت ذهنی و توانمندی های بالقوه خود بهره مند شوند، می بایست از نگرشی مثبت نسبت به خود برخوردار شوند.

عزت نفس چیست؟ منابع درونی کسب عزت نفس را بشناسید - قسمت دوم

عزت نفس هر شخص به مجموعه اطلاعات عینی در مورد خودش و ارزش های ذهنی که برای آن اطلاعات قائل است، گفته می شود. به طور مثال، اگر نوجوانی بداند که به دلیل هوش، دانسته ها و توانایی های محدود خود (= اطلاعات عینی در مورد خود در کنکور سراسری تنها توانایی کسب رتبه ای چهار رقمی را دارد، با این وجود کسب رتبه یک رقمی برای او ارزش زیادی داشته باشد و این به عبارتی برایش یک ارزش تلقی شود (= ارزش های ذهنی)، این شخص از ضعف عزت نفس خود رنج می برد.

در واقع می توان نحوه شکل گیری عزت نفس را از طریق تفکر در مورد خود ادراک شده و خود ایده آل بررسی کرد. از این رو می توان در مثال بالا، تفاوت زیاد و عدم انطباق بین خود ادراک شده و خود ایده آل را عامل مشکلات مربوط به عزت نفس دانست. خود ادراک شده همان خودپنداره است. یعنی دیدی عپنی درباره مهارت ها، صفات و ویژگی هایی که در یک فرد وجود دارد و با مهارت ها، صفات و ویژگی هایی که فرد فاقد آن ها است.

 

داشتن عزت نفس سالم

داشتن عزت نفس سالم لازمه یک زندگی خوب و یک نیاز اساسی انسان است و چیزی است که شخص پیوسته برای رسیدن به آن تلاش می کند. با این حال، بعضی از مردم هرگز به خودانگاره ای که بتوانند با آن احساس راحتی کنند، نمی رسند و زندگی آنان تا ابد پر اثرشکهایی که نسبت به خود دارند، دست خوش عذاب و ناراحتی است. از دیدگاه برند یکی از مهم ترین تلاش های بشر ارتقای عزت نفس است؛ چراکه عزت نفس پایین موجب می شود که افراد، با خود واقعی خود را پنهان کنند و مانع از شکوفایی توانایی هایشان شوند.
براندن (۱۳۸۹) در کتاب خود با عنوان «روانشناسی عزت نفس»، عزت نفس را چیزی فراتر از خود ارزشمندی می داند و آن را این گونه تعریف می کند:
«باور خود توانمندی و اعتماد به توانایی خود به کنار آمدن با چالش های اولیه زندگی؛ اعتماد به حق خود برای موفق و شاد بودن، احساس ارزشمشاد بودن؛ احساس شایسته بودن؛ داشتن حق ابراز نیازها و خواسته های داشتن حق ابراز میل رسیدن به ارزش ها و برخوردار شدن از ثمرات تلاش های خویشتن.»

 

مولفه های عزت نفس

براندن معتقد است که عزت نفس سالم با مؤلفه های گوناگونی در ارتباط است که عبارت اند از: خردگرایی؛ واقع گرایی شهودی بودن ؛ خلاقیت؛ استقلال؛ انعطاف پذیری؛ توانایی روبرو شدن با تغییر؛ تمایل به پذیرش و اصلاح اشتباه نوع دوستی و علاقه به تعاون و همکاری. عزت نفس پایین نیز به اشکال مختلفی نمایان می شود که عبارت اند از: احساس حقارت، أحساس کافی نبودن، احساس گناه و شرم نسبت به خود، فقدان خودباوری و خودپذیری، بی اعتمادی به خویشتن و دوست نداشتن خود.

از دیدگاه براندن هیچ مسئله روانی نیست که دست کم تا اندازه های ریشه در ضعف عزت نفس نداشته باشد، او معتقد است که عزت نفس چیزی شبیه کلسیم است. اگر کمبود آن در بدن انسان شدید باشد، شخص لزوم نمی میرد، اما نمی تواند به درستی به وظایف خود عمل کند، وقتی عزت نفس شخصی کم باشد، او نمی تواند با ناملایمات زندگی برخورد مناسبی داشته باشد و در برابر ناملایماتی تسلیم می شود که اگر از عزت نفس بالایی برخوردار بود، در برابر آن ها به خوبی مقاومت می کرد. از میان همه داوری هایی که افراد در زندگی می کنند، هیچ کدام به اندازه به داوری روی خود اهمیت ندارد

عوامل درونی عزت نفس

عزت نفس متأثر از عوامل درونی و بیرونی است؛ عوامل بیرونی پیام هایی را شامل می شوند که کلامی و غیرکلامی توسط والدین، معلمان، اشخاص مهم زندگی، فرهنگ و غیره به شخص منتقل می شوند، عوامل درونی نیز شامل آن چیزهایی می شود که از درون فرد نشات میگیرند و با خود فرد آن را ایجاد می کند، از جمله باورها، نظرگاهها، اعمال و رفتار از دیدگاه براندن (۱۳۸۹)، منابع درونی عزت نفس عبارت اند از: زندگی آگاهانه ؛ خود پذیری؛ مسئولیت در قبال خود؛ قاطعیت و ابراز وجود؛ زندگی هدفمند و انسجام و یکپارچگی شخصی.

در ادامه به بررسی این شش ارکان پرداخته می شود. 

زندگی آگاهانه

« زندگی آگاهانه یعنی اینکه ما به همه آن چیزهایی که روی اعمال مقاصد، ارزش ها و هدفهایمان اثر می گذارد، توجه کنیم و بر اساس آنچه می بینم و می دانیم، عمل کنیم. زندگی آگاهانه یعنی احساس مسئولیت در برابر حقایق و اشتباه نگرفتن ذهنیت با عینیت. نشانه های آن در عمل عبارت اند از: زندگی کردن در لحظه اکنون توجه به واقعیت های زندگی و فرار نکردن از آنها تفاوت قائل شدن بین واقعیت ها، تعابير، تفاسیر و احساسات؛ روبروشدن با حقایق تهدید کننده تشخیص موقعیت خود و سنجیدن آن با اهداف و برنامه ها؛ توجه به وجود همخوانی میان اعمال و رفتار با اهداف؛ توجه به بازخوردهای محیط و در صورت نیاز اصلاح مسیر حرکت خود، توجه به افزایش آگاهی و تعهد به یادگیری. جملاتی مانند «اگر کمی بیشتر فکر کرده بودم »؛ «اگر تا این اندازه از روی احساسات تصميم نگرفته بودم ؛ « اگر کمی بیشتر آینده نگری کرده بودم، همگی افکاری هستند که زمانی که شخص به اندازه کافی آگاهانه عمل نکرده باشد، از ذهن او می گذرند.

 

خود پذیری

از دیدگاه براندن بدون خود پذیری، عزت نفسی وجود ندارد. درواقع عزت نفس آن چیزی است که آن را تجربه می کنیم، در حالی که خود پذیری آن کاری است که آن را انجام می دهیم. او مفهوم خود پذیری را در سه سطح بررسی می کند، که عبارت اند از:

– خودپذیر بودن در سطح اول: یعنی در جانب خود قرار گرفتن و بودن برای خود. این بدین معناست که به من زنده ام و از آگاهی لازم برخوردارم. به عبارتی دیگر، یعنی در مقام تأیید خود حرف زدن، اشخاصی که به طور مداوم در مقام تفی و رد کردن خود هستند و به طورکلی، رابطه مخربی با خود دارند، نمی توانند به عزت نفس برسند

-خود پذیر بودن در سطح دوم: بدین مفهوم است که شخص بداند آنچه را می اندیشد، می اندیشد، و آنچه را که احساس می کند، احساس می کند، با تجربه کردن کامل احساسات منفی و ناخواسته، مانند اندیشه های مزاحم، رنج، خشم و هراس، بهتر می توان آنها را پذیرفت. به عبارتی دیگر، خود پذیر بودن به این معناست که شخص به هر احساس با رفتارش بگویید این ابراز من است، ابرازی نیست که لزوما آن را دوست داشته باشیم، با این حال هرچه هست ابراز من است.

خود پذیری پیش شرط رشد و تحول است؛ برای مثال وقتی شخصی اشتباهی مرتکب می شود، باید بتواند با اشتباهش روبه رو شود و بپذیرد که این اشتباه از او بوده است. در این صورت می تواند از آن درسی پیاموزد و در آینده کمتر اشتباه کند. شخص نمی تواند از اشتباهی که فکر می کند انجام نداده است، درسی بگیرد و اگر نپذیرد که در بی خبری به سر می برد، نمی تواند آگاهانه زندگی کند.

– خود پذیری در سطح سوم مستلزم محبت است، مستلزم دوست داشتن خویش و احترام گذاشتن به واقعیت هاست. وقتی فردی کاری اشتباه انجام می دهد، باید مسئولیت آن کار را به عهده بگیرد و با نفوذ به لایه های عمیق تر ارتباط با خود، آن را درک کند، باید مانند یک دوست خوب با خود صحبت کند و بگوید: کار درستی نکردی. چه عاملی باعث شد که فکر کنی این کار درست است؟». همان گونه که فرد هنگام اصلاح رفتار دوستش تلاش می کند بدون آسیب به عزت نفس دوستش با او صحبت کند، در برخورد با خود نیز باید این موضوع را رعایت کند