خودپنداره چیست؟ نحوه ی شکل گیری خودپنداره در نوجوانی

چاپ مقاله

خودپنداره چیست؟ نحوه ی شکل گیری خودپنداره در نوجوانی

 

 

خودپنداره

موضوع با خودپندارها برای متخصصان بهداشت روانی در سال های اخیر اهمیت ویژه ای پیدا کرده است، زیرا تصور و پندار فرد از شخصیت خود تا حد زیادی تصور او را درباره محیطش تعیین می کند، خودپنداره یعنی تصور ذهنی فرد از خودش. اگر تصور فرد از خودش مثبت و نسبتا متعادل باشد، شخص دارای سلامت روان است و برعکس، اگر شخص دارای خودپنداره منفی و نامتعادل باشد، از لحاظ روانی ناسالم است. خودپنداره مي تواند در رفتار و سازگاری شخصی افراد به شدت تأثیر بگذارد. افراد دارای خودپنداره مثبت، عزت نفس و اعتماد به نفس بالایی دارند و برای خودشان احترام قائل هستند.

خوپنداره چیست؟ نحوه ی شکل گیری خودپنداره در نوجوانی

چگونگی تشکیل خودپنداره

انسان موجودی اجتماعی است و محیط اجتماعی فرد نقش مهمی در تشکیل خودپنداره او دارد. براین اساس، خودپنداره افراد در خلأ تشکیل نمی شود. علاقه بند (۱۳۹۳) چگونگی تشکیل خودپنداره افراد در اجتماع را از دیدگاه در جامعه شناس کولی و مید این گونه مطرح می کند.

 

تعریف خودپنداره از دیدگاه کولی

خودپنداره از دیدگاه کولی (۱۹۲۲) برابر با خود آئینه ای است. از دیدگاه کولی، «خود» در فرآیند تعاملات با دیگران شکل می گیرد. هنگامی که انعکاس رفتارهای دیگران به صورت تصویری از خود جسمانی و یا خود اجتماعی در افراد جلوه می کند، افراد در می یابند که چاق با لاغرة زشت با زیبا، با استعداد یاکم استعداد و خجالتی یا اجتماعی هستند. تحت تأثیر این واکنش ها و عکس العمل های دیگران است که خودپنداره افراد شکل می گیرد. به همین دلیل برخورد والدین و افراد در دوران کودکی و نوجوانی، عامل مهمی در تشکیل کیفیت خودپنداره آنان دارد.

با توجه به اینکه خودپنداره آموختنی است، اهمیت سال های ابتدایی زندگی برای کودک و کسانی که مسئول پرورش او هستند، مشخص می شود. هر چیزی را که فرد از خود می داند، از تجارب گذشته او سرچشمه می گیرد که در میان آن ها محیط اولیه اهمیت زیادی دارد. در این میان رابطه با مادره اهمیت بیشتری دارد. به تدریج که کودک رشد می کند، نسبت به قضاوت های دیگران بیشتر توجه می کند و خودپنداره او منعکس شده از ارزیابی های دیگران می شود ، اگر ارزیابی های دیگران تحقیر کننده و ناپسند باشند، کودک خود را همان گونه تصور می کند و خود را بی ارزش می داند. در خانواده های سالم، که برای شخصیت کودک اهمیت قائل می شوند، کودک خود را با ارزش می داند و در آینده نیز انسان مثبت، خوش بین و مفیدی خواهد بود. اگرچه خودپنداره همیشه قابل تغییر و تحول است، ولی این تغییرات در دوران کودکی خیلی بیشتر از دوران بزرگ سالی است. از طرفی دیگر، معمولا خودپنداره سعی دارد ثبات خود را حفظ کند.

اگرچه کولی به طرح این مسئله مهم پرداخت که خود انسان و تصویر ذهنی فرد از «خودش»، در دوران کودکی از طریق رابطه و تعامل با دیگران شکل می گیرد، اما در زمینه شکل گیری خود اجتماعی، تحلیلی نکرد. بررسی پیدایی خود اجتماعی در کودکان، توسط جورج هربرت مید (۱۹۳۴) تحت عنوان دیگری به طور «اعم» ، «دگری عام» يا «دیگری تعمیم یافته» در سه مرحله بر اساس فعالیت های بازی کودکان مطرح شد.

مراحل پیدایی خود اجتماعی از دیدگاه میدا

مرحله قبل از بازی (۱تا ۳ سالگی)

در این مرحله کودک شروع به تقلید از اعمال و رفتارهای اطرافیان می کند، بدون اینکه درکی از معنای آن ها داشته باشد. با تشویق اطرافیان در زمینه تقلید های کودک، کودک برانگیخته می شود که اعمال دیگران را یاد بگیرد. با تکرار این تفليدها، بخصوص تقلید از والدین، به تدریج خودش را در نقش و موقعیت آنان درمی یابد و آماده می شود که از دید آنان به رفتار خود نگاه کند.

 

مرحله بازی (۳-۴ سالگی)

در این مرحله، کودک عملا به بازی کردن نقش دیگران می پردازد و تا اندازه ای معنای رفتار و اعمال بزرگسالان را می فهمد، ولی بسته به حالی که دارد، تغییر نقش می دهد، در لحظه ای مادر عروسکش می شود، لحظه ای دیگر در نقش هم بازی، با خودش بازی می کند، لحظه ای دیگر پدر است و خود را در نقش راننده ماشین می بیند، در این مرحله، کودک با قرار گرفتن در نقش دیگران نسبت به خود، آنگونه که آنان نسبت به او رفتار می کنند، رفتار می کند، این امر ازلحاظ رشد اجتماعی او بسیار مهم است. کودک در این مرحله درمی یابد که بعضی نقش ها در ارتباط باهم معنا و اهمیت خاصی پیدا می کنند و کودک یاد می گیرد، از خود بیرون آمده و از زاویه دید افراد دیگر به خود نگاه کند. البته در این مرحله «خود» او هنوز سازمان یافته و منسجم نیست و برای تکامل خود نیاز به مرحله بعدی دارد.

 

 مرحله بازي باقاعده (۴ تا ۵ سالگی)

کودک با کسب تجارب مختلف و با تقلید نقش ها، یاد می گیرد که باید در آن واحد نقش های متعددی را بر عهده گیرد و به نیازها و انتظارات افراد جواب دهد، او علاوه بر این، می تواند خود را در نقش های افراد دیگر حس کند و در نتیجه اعمال و عکس العمل های خود را کنترل و پیش بینی کند. مانند بازی فوتبال، که یک بازی باقاعده است و هر شخصی برای بودن در بازی، باید علاوه بر نقش های خود، از نقش های بازیکنان دیگر نیز مطلع باشد. در این دوران است که کودکان یاد می گیرند که تنها راه بازی رعایت قواعد خاصی است. قواعدی که ساخته و آن هاه است. منظور از «آنها»، «دیگری به طور اعم » است. پس به طور کلی، می توان دیگران با اهمیت را کسانی دانست که کودکان تأیید، حمایت و راهنمایی آنان را نیازمندند. این افراد در نگرش ها و عملکرد کودکان تأثیر و نفوذ زیادی دارند و شامل والدین ، معلمان محبوب و همبازی های کودک هستند.

 

خودپنداره نوجوانان

در دوران نوجوانی، خودپنداره نوجوانان و با اظهارات نوجوانان درباره خودشان، نشان دهنده این موضوع است که همچنان نظر دیگران برای آنان اهمیت دارد. با این وجود، در فرآیند شکل گیری هویت سالم، «خود» نوجوانان می توانند مسئول و فعالانه با کاوش و جستجو درصدد یافتن ارزش ها و آرمان های خود باشند. به طورکلی، همانگونه که در فصل اول در زمینه رشد شناختی و تفکر انتزاعی نوجوانان مطرح شده است، تغییرات شناختی و تلاش نوجوان، در شناخت دیدگاه ها و انگیزه های خود، می تواند موجب خودپنداره سازمان یافته و باثبات و درنهایت، منجر به پدیدار شدن ارزش های شخصی و اخلاقی در نوجوان شود.