خانواده درمانی کارکردی

چاپ مقاله

خانواده درمانی کارکردی

 

خانواده درمانی کارکردی : مقدمه

خانواده درمانی کارکردی خانواده درمانی کارکردی به منظور ایجاد تغییرات شناختی و رفتاری در افراد و خانواده آنان طراحی شده است. این روش بر مجموعه صریحی از اصول مبتنی است و قويا از سوی یافته های پژوهشی حمایت می شود. الگوی مزبور ادعا دارد که نظریه یادگیری، نظریه سیستمها، و نظریه شناختی را یکپارچه ساخته و به واسطه آنکه سعی می کند چیزی بیش از تغییر رفتار آشکار فراهم آورد، از بسیاری الگوهای رفتاری پیشی جسته است؛ در این سبک اظهار می شود که ابتدا به بیمار باید کمک کرد تا کارکردی را که رفتار در تنظیم روابط دارد، درک کند.

خانواده درمانی کارکردی

مشکلات در خانواده ها

والدینی که در خانواده های دچار دردسر قرار دارند، معمولا مشکلات خود را به صفات منفی فرزندشان نسبت می دهند ( تنبلی، خودخواهی، بی مسئولیتی)، و احساس می کند که برای تأثیرگذاری در جهت تغییر وضعیت موجود ناتوانند. همان طور که قبلا مشاهده کردیم، صرف آموزش فناوری مهارتهای فرزندپروری به والدین، که ناگزیر شامل وارسی رفتار خودشان نیز می شود، می تواند با مخالفت آنان روبه رو شود. خانواده درمانی کارکردی الکساندر و پارسونز (۱۹۸۲)، می کوشد تا یک دیدگاه ارتباطی غیرسرزنشی به وجود آورد، و برای رفتار تمامی اعضا تبیین هایی ارایه می کند که در آنها اعضا زیر سؤال نمی رود.

خانواده درمانگرهای کارکردی شویق سایرین به این دیدگاه جدید سعی می کنند نگرشها، فرضها، انتظارات، برچسبها، و هیجانات و اطف کل خانواده را اصلاح نمایند. . برای خانواده درمانگر کارکردی، همه رفتارها انطباقی هستند. به جای آنکه رفتار فرد را «خوب» یا «بد» کند، تصور میکنند که رفتار مزبور همیشه از یک کارکرد برخوردار است، چونکه کوششی است برای ایجاد یک نتیجه خاص در روابط بین فردی.

 

حالت بین فردی در خانواده درمانی کارکردی

با اینکه امتیازات یا کارکردهای بین فردی برای اعضای خانواده می تواند صورتهای مختلفی داشته باشد ( کودک با قشقره به راه انداختن توجه والدین را جلب پر کند؛ نوجوانی با فراهم ساختن موجبات بیرون کردن خود از خانه، به استقلال می رسد؛ شوهر با مشغول نگهداشتن خود تا پاسی از شب در بیرون از خانه، از مشاجرات دوری می کند)، نهایتا همگی کوششی هستند برای دستیابی به یکی از سه حالت بین فردی زیر: تماس / نزدیکی (ادغام یا یکی شدن ۱)، استقلال جداشدن ۲)، یا آمیزه ای از هر دو (بینابینی ۳)

درمانگر کارکردی بدون آنکه پیشاپیش در خصوص سودمندی رفتار دست به ارزش گذاری بزند، می کوشد درک کند که چرا آن رفتار وجود دارد و دیگران چگونه و به چه علت آن را حفظ می کنند. الكساندر و پارسونز (۱۹۸۲) مثال زیر را درباره کارکرد رفتارها در بستر خانواده ارایه می کنند:

 

مادر گزارش می کند که دبی (۱۴ ساله) در عرض ۱۸ ماه اخیر روز به روز نمرات ضعیف تری گرفته است. در خلال ۱۲ ماه گذشته، او مصرف مواد مخدر را شروع کرده است؛ با دوست پسر ۱۹ ساله اش روابط جنسی داشته؛ دیگر به مدرسه نمی رود، به ندرت به خانه می آید مگر آخر شب در خانه فردی است گرفته و عبوس، تند و جنجالی، گاه هیستریک، و ندرتا قابل اطمینان.

 

امتیازات بین فردی

خانواده درمانگر کارکردی در همان حالی که به بافت خانواده نظر دارد، ممکن است درباره امتیازات بین فردی ای که در نتیجه رفتار دبی برای هر کدام از اعضای خانواده فراهم می آید، دست به گمانه زنی زند؛ ، یک حدس این است که کارکرد رفتار دبی برای او عبارت است از فراهم آمدن نوعی توجیه برای خانه. فایده این رفتار برای مادرش چیست که باعث می شود رفتار دخترش را حمایت کند، هرچند حال مدعی است که رفتار وی، او را شدید ناراحت و پریشان می سازد؟ این مؤلفان چندین کارکرد احتمالی را برای مادر متصورند :

(۱) این رفتار وی را قادر می سازد تا شوهر گوشه گیرش را وادار نت بیشتر در خصوص وقایع داخل خانه کند و لذا، به شیوه ای فعالتر مادر را در فرزند پروری یاری دهد.
(۱) از بار مسئولیتهای توانكاه مادر می کاهد، زیرا پدر را به عنوان آخرین مرجع قدرت به دعوا می کشاند؛

(۳) این رفتار باعث تحریک پاسخ پدر می شود، پاسخی که اگر مادر شخصا با آن رد می کرد، نمی توانست به طور معمول آن را دریافت کند؛ 

(۴) رفتار مزبور، مادر را در نقش مادری خویش حفظ می کند، هرچند دختر نوجوانش خودرأی تر شده است.

 

مراحل خانواده درمانی کارکردی

خانواده درمانی کارکردی از مراحلی می گذرد.

در مرحله آغازین (سنجش) درمانگر علاقه مند است که کارکردهای مربوط به توالی رفتاری هر عضو را شناسایی کند. آیا آنها باعث دوری بیشتر می شوند، یا که الگوهای بین فردی اعضا موجب نزدیکی بیشتر میان آنان می گردد؟ آنها برای افزایش یا کاهش، و در مجموع، تنظیم تعاملهای خویش چطور از حالت ادغام / جدایی استفاده می کنند؟

در دومین مرحله، ایجاد تغییر در نظام خانوادگی، سعی می شود که نگرشها، انتظارات، آمایه های شناختی ، و واکنشهای عاطفی اصلاح شوند. اعضای خانواده معمولا در بدو ورود به درمان، برای مشکلات خویش یک تبيين تنبیه کننده و سرزنشگر دارند («مادرم من را به ستوه آورده؛ او هنوز فکر می کند که من بچه ام» ، «دخترم یک دروغگوی تمام عیار است؛ تمام تنشهای خانه زیر سر اوست»). وظیفه درمانگر در طی این مرحله از درمان آن است که چشم انداز فردگرا و سرزنشگر خانواده را تبدیل به این دیدگاه کند که اعضا بفهمند همگی در ساخت این نظام نقش دارند و مسئولیت توالیهای رفتاری خانواده برعهده همه آنهاست.

 

اصول نظریه سیستمها و اصول رفتاری در خانواده درمانی کارکردی

خانواده درمانگرهای کارکردی در مداخلات خویش از اصول نظریه سیستمها و اصول رفتاری شناخته شده ای استفاده می کنند. یکی از روشهای عمده مورد استفاده عبارت است از نام گذاری مجدد ( «پدر به این خاطر با دیگران نمی آمیزد که می خواهد دیگران را از عواطف ناراحت کننده ای که دارد، دور سازده). خانواده درمانگر کارکردی معتقد است که با فراهم ساختن اسنادهای مجدد درباره علل رفتار اعضای خانواده می تواند از به کارگیری برچسبهای توهین آمیز یا منفی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر بکاهد و در نتیجه، مقاومت آنها در برابر تغییر را کاهش دهد.

کارکردگرایان، همچون راهبردنگرها و ساخت گرایانی که در فصول پیشین به آنها پرداختیم، مدعی اند در اعطای معنای جدید و خوشبیانه تر یا محبت آمیزتر به یک رویداد موجب تغییر ادراکات و تغییر رفت حاصله خواهد شد.

به زبان رفتاری، نام گذاری مجدد مانع فراخوانی خودکار افکار، عواطف، و رقه منفی می شود؛ یعنی، همان چیزی که در گذشته باعث نتایج قابل انتظار می شد. تبیینهای متفاوت فرصت را فراهم می آورند تا خزانه فکری، عاطفی، و رفتاری متفاوت و مطلوبتری فعال شود، و در آینده فرا بگیرد، وجود این مرحله حیاتی است. در صورتی که فناوری آموزشی مورد استفاده توسط خانواده درمانگر کارکردی با ارزشها و کارکردهای اعضای خانواده همخوانی و مناسبت داشته باشد، احتمال آنکه تغییرات مثبتی به وجود آید یا که تداوم یابد، بیشتر می شود.