تعارض باوالدین-میرنعمت غیبی
چاپ مقالهدانشآموز سال اول دبیرستان پدرش راننده تحصیلات سوم متوسطه و مادرش خانهدار و یک برادر کوچکتر از خودش 4 ساله همراه با خانواده پس از دریافت نمرات از دفتر معاونت دبیرستان بوسیله یکی از معاونین آموزش به اتاق مشاوره راهنمایی میشود و آنهم بخاطر افت شدید تحصیلی که پیدا کرده بود و مراجع اذعان میکند که دوست دارد درس نخواند و به جای درس خواندن راننده شود و آنهم همین الان یعنی در 14 سالگی و از طرف دیگر پدرش فرزندش را با فرزندان پسر دایی و پسر خالهاش مقایسه می کند و میگوید این هم باید مثل آنها رشته ریاضی یاتجربی بخواند و بسیار علاقهمند است فرزندش باید درس بخواند و در صورت درس نخواندن بچهاش را تهدید کرده است که از خانه بیرون میکند و حتی نان خوردن را هم در خانه حرام میداند و حتی قول میدهد که اگر درس بخواند در صورت درس خواندن در بازار ارومیه برای او مغازه بخرد و هر جنسی که خواست بفروشد و وقتی در قبال این همه توضیحات پدر، دانشآموز در عین حال در جلسه مشاوره گفت که دیگر علاقهای به درس ندارد و حوصلهی این کار را ندارد دوست دارد ماشین پدرش را از او بگیرد و کار کند و نانآور خانواده باشد نه درس خوان خانواده با حمله شدید پدر خانواده مواجه شد و مادرش در جلسه مشاوره شروع به گریه کردن در جلسه مشاوره شد.