تربیت فرزند بدون فریاد : راهکار های تربیتی فرزندان

چاپ مقاله

تربیت فرزند بدون فریاد : راهکار های تربیتی فرزندان

 

کنترل خود هنگام عصبانیت

همه این را می دانیم تا زمانی که خودمان را کنترل نکنیم، نمی توانیم کنترل امور را به دست بگیریم . بروس باتر می گوید: «لطفا مرا عصبانی نکنید، چون در این مواقع خواستنی نیستم.» کمی به این جمله بیشتر دقت کرده و آن را برای خودتان تحلیل کنید. در اطراف خود آیا پدری را می شناسید که مردی نازنین و مهربان باشد و همواره بکوشد تا از ظاهرشدن هیولای خشم جلوگیری کند. اما سعی او بی ثمر باشد. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چه چیزی او را تبدیل به یک هیولا میکند؟

تربیت فرزند بدون فریاد : راهکار های تربیتی فرزندان

و چرا هفته ای یک بار این اتفاق می افتد و آتشفشانی در اعمال او رخ می دهد؟ درواقع وقتی میگوید لطفا مرا عصبانی نکنید، چون دراین صورت مرا دوست نخواهید داشت. درواقع یعنی وقتی عصبانی میشوم، خودم هم به نوعی خود را دوست نخواهم داشت. این پدر نمی تواند هیولای واکنش درونش را کنترل کند و این کنترل همواره در دست دیگران است به همین دلیل است که او باید به اطرافیانش هشدار دهد که واکنش های او را مهار کنند؛ زیرا او توان کنترل خود را از دست داده است.

 

رفتار هنگام عصبانیت

این پیشامد عاقبت خوشی ندارد و بیشتر اوقات فاجعه آفرین خواهد شد. هستند پدرانی که با خانواده خود مثل گروگان ها رفتار می کنند و زمانیکه با همسر و فرزندانشان سر میز نشسته اند، هیچ کس جرئت حرف زدن ندارد و حتی تماس چشمی با یکدیگر برقرار نمی کنند. زمانی هم هست که کودک غذا نمی خورد و کمی اظهار ناراحتی میکند و پدر برسرش فریاد می زند که «بخورا» و این زمانی است که در رستوران پدر این موضوع را درک نمی کند که اینجا یک مکان عمومی است.

پسر بزرگ تر بانی مشغول درست کردن حباب در نوشابه اش می شود و پدر می گوید: «کم کم داری عصبانیم می کنی!» چطور می شود باور کرد یک کودک آنقدر قدرت داشته باشد که یک مرد بالغ و بزرگ سال را به شدت عصبانی کند؛ طوری که مصداق این جمله باشد «عصبانیم نکن، چون من رو این طوری دوست نداری.»

کنترل هیجانی

متاسفانه بسیاری از ما در روابط خود این گونه ایم؛ یعنی همواره در پاسخ هیجانی به اطرافیان، کنترل خود را از دست می دهیم. وقتی ما نیاز داریم دیگران با انجام هرآنچه ما می خواهیم، ما را بپذیرند یا تایید کنند، درواقع کنترل هیجانی خود را به دست می آوریم. همیشه این خطا که واکنش های هیجانی خود را به گردن دیگران می اندازیم وجود دارد و از همان ابتدای خلقت بشر هم بوده است که توضیح و تفسیرش در این مجال نمی گنجد. این را بدانیم که تمامی پاسخ های هیجانی ما به خودمان بستگی دارد و این ماییم که قدرت انتخاب داریم

 

مسئولیت پذیری رفتار

مسئولیت رفتار خود را برعهده گرفتن، نشانه بلوغ و پختگی است. زمانی می توانیم خود را فردی رشديافته بدانیم که بدون مقصر دانستن موقعیت ها یا دیگران مسئولیت اشتباهات خود را بپذیریم و این کار تنها زمانی رخ می دهد که خود را تحت کنترل درآوریم. این تحت کنترل بودن به این معنا نیست که هرگز نباید اشتباه کنید با کاملا بی نقص باشید، بلکه این بدان معناست که حتی فرزندانتان نمی توانند شما را به تجربه احساس، فکر یا رفتار خاصی وادار کرده یا کاسه صبرتان را لبریز کنند.

در حقیقت آنها چنین قدرتی ندارند؛ زیرا پاسخ های هیجانی شما به خودتان بستگی دارد و شماتیز قدرت انتخاب دارید. آیا به این فکر کرده اید که چقدر خوب بود اگر کنترل در دست داشتیم و با دکمه روشن و خاموش همسر و فرزندانمان را به هر شکلی که می خواستیم، کنترل می کردیم؟ اینکه ما بایک کنترل بتوانیم برای همکاران، همسر و فرزندانمان دستور صادر کنیم واقعا خنده دار نیست؟ مثلا: بدون چون و چرا به رختخوایت برو! تکالیفت را انجام بده!  کتک کاری با خواهرت رو تمام کن! مشکل اینجاست.

تربیت فرزند بدون فریاد : راهکار های تربیتی فرزندان

کنترل خودمان یا کنترل دیگری؟

در روابطی که با دیگران داریم در آن واحد فقط می توانیم یک کنترل را در دست بگیریم، به محض آنکه بخواهیم کنترل فرد دیگری را در دست بگیریم، ناخودآگاه کنترل خود را به دست آنها می دهیم؛ باور نمی کنید؟ وقتی از دخترتان می خواهید که اتاقش را مرتب کند و او جواب منفی بدهد، چه اتفاقی می افتند؟ تمام آنچه که انجام می دهد، این است که حرف خود را به کرسی بنشاند و از فرمان شماسرپیچی کند. این گونه است که اوضاع کاملا تغییر می کند. حالا اوست که دکمه کنترل شما را فشار می دهد.

ممکن است با این مسابقه کنترل صدای شما بالاتر برود یا تهدیدآمیزتر بشود. در مقابل، دخترتان هم سرکش ترو لجبازتر می شود، هرچند این واکنش ها خیلی شایع است. اما سازنده نیست. اگر با دستگاه کنترل هدایت شوید با همان هم از کار می افتید. اگر بر آن باشید که توان خود را در جهت کنترل دیگران به کار بگیرید، محکوم به ناکامی و سرخوردگی خواهید شد. کافی است در مخالفت با دیگران یک نه بگویید تا کنترل خود را از دست بدهید؛ چون می خواهید کنترل چیزی را به دست بگیرید که به شما مربوط نمی شود.

 

مسئول بودن به عنوان یک والد در تربیت فرزند

مسئول بودن به عنوان یک والد بدون فرياد تغییری بنیادی در هدف شما به عنوان پدر یا مادر ایجاد می کند. مسئول بودن به معنای واقعی یعنی قدرت ایجاد رشد پایدار و مستمر، نه اعمال قدرت باتحكم به اطاعت . مسئول بودن یعنی تشویق و ترغیب فرزندان، طوری که آنها به صورت خودانگیخته رفتار کنند.

شما به هیچ وجه نباید فرزند خود را به زور وادار به اطاعت و فرمان برداری کنید؛ چراکه این شیوه تربیتی تنها برای مدت کوتاهی موثر است. وقتی سعی میکنیم فرزند خود را به زور مجبور به رعایت خواسته های کهگاه نامعقول خود کنیم ، تربیت را تبدیل به صحنه جنگ میکنیم.

حتی گاهی از واژه های مربوط به جنگ هم استفاده می کنیم: موضع خود را مشخص کن این عبارت را از گفته های خود حذف کنید؛ زیرا این شیوه سخن گفتن تاثیر عجیبی در شکل دادن روابط دارد. اگر ما تعامل خود و فرزندانمان را به صورت یکسری مواضع مخالف و مبارزه جویانه ببینیم، خواه ناخواه به سمت شرایطی گام برمی داریم که ما را به جنگ و مبارزه میخوانند.

تربیت یک سری راهکار یا ترفند نیست!

جیمی ریزر، مشاوره خانواده، در کتاب خود اینگونه می نویسد: تربیت یک سری راهکار یا ترفند نیست که برای کنترل یک انسان دیگر طراحی شده باشد، بلکه نوع خاصی از ارتباط بین والد و فرزند است. خشن ترشدن از طرف والدین می تواند به پیروزی در مبارزه ختم شود، اما ممکن است به کودک آموزش دهد که مهم ترین هدف، برنده شدن است و با زور و قدرت کافی می تواند در مبارزه پیروز شود و اساسا دنیا بر محور پیروزی قدرت می چرخد در این صورت هرجا احساس کند دارد می بازد قدرت و سلطه بیشتری اعمال می کند. وقتی نیاز دارید فرزندتان به خاطرشما تسلیم شود و اطاعت کند درواقع براساس قدرت، معامله ای انجام می دهید که در آن از او می خواهید مراقب وضعیت هیجانی شما باشد.

منظور از فریاد کشیدن در تربیت فرزند چیست؟

وقتی برسر فرزندانمان فریاد می زنیم و واکنش هیجانی نشان می دهیم، فقط یک پیام را به آنها منتقل میکنیم؛ «من را آرام کنید؟» مهم نیست چه کلماتی از دهانتان خارج می شود یا اینکه فرزندانتان چندساله هستند؛ وقتی فریاد می زنید این پیام را القا می کنید من را آرام کنید!» هرگاه در مقابل رفتار فرزندمان با فریاد کشیدن واکنش نشان می دهیم، درحقیقت مثل این است که با التماس از آن ها می خواهیم که اضطراب و تنش ما را فرونشانند.

با فریاد کشیدن اذعان می کنیم که نمیتوانیم با این حقیقت روبه رو شویم که آن ها اطاعت نمی کنند، حرف شنو نیستند و آرام نمی گیرند و چون نمیتوانیم این وضعیت را کنترل کنیم، اختیار خود را از کف میدهیم. وقتی تمام دکمه های هیجانی خود را در دست فرزندمان قرار میدهیم تماما بر آن متمرکز می شویم ، مداری دور او می سازیم که در آن تمام پاسخ های هیجانی خود را متوجه عملکرد تحصیلی او ، رفتار او در مقابل دیگران و انتخاب های او می کنیم. به این ترتیب کل زندگی عاطفی خانواده تابع لغزشها، هوسها و گرفتاری های روزافزون نابالغ ترین عضو خانواده می شود.