تحلیل فیلم پاپیون (Papillon) از دیدگاه روانشناسی اگزیستانسیال

چاپ مقاله

تحلیل فیلم پاپیون (Papillon) از دیدگاه روانشناسی اگزیستانسیال

پاپیون ، عاشق آزادی

 

پاپیون (به انگلیسی: Papillon) فیلمی سینمایی در ژانر درام، جنایی و سرگذشت‌نامه‌ای به کارگردانی فرانکلین شافنر است. فیلم محصول کشور فرانسه-آمریکاست که در سال 1973 با بازی جادویی استیو مک کوئین و داستین هافمن ساخته شده است.

 

خلاصه ی داستان فیلم:

فردی به نام آنری شایر(استیو مک کوئین) معروف به پاپیون ( در زبان فرانسوی به معنای پروانه ) در دادگاهی در فرانسه متهم به قتل شناخته شده و برای گذران دوران محکومیتیش به گویان فرانسه روانه میشود. در طول مسیر با لوئیس دگا ( داستین هافمن ) که به خاطر جعل اوراق قرضه ی ملی فرانسه روانه ی زندان شده بود، آشنا میشود. دگا با خود پول زیادی همراه دارد و برای در امان ماندن نیاز به حمایت دارد. پاپیون که از همان ابتدا به فکر فرار از زندان بود، پیشنهاد حمایت از دگا را به شرط ساپورت مالیش برای فرار میدهد. دگا پیشنهاد را قبول میکند.

در زندان مخوف فرانسه، شاهد جامعه ای هستیم که در آن آزادی معنایی ندارد، سکوت قانون زندان بوده و سر تا سر زندان را بوی خفقان فرا گرفته است.در این بین، تفاوت فاحشی بین پاپیون و دگا که اکنون 2 دوست صمیمی شده اند، وجود دارد: فکر آزادی تمام ذهن پاپیون را درگیر کرده است اما دگا برای آزادی چشم به اقدام همسر و وکیلش دارد. در بدو ورود، مسئولین زندان، قوانین برخورد با فرار را اینچنین بیان میکنند: «از هر جایی که آمده اید، جایی برای فرار نیست.اولین اقدام برای فرار، 2 سال از دوره ی محکومیت در انفرادی؛ دومین بار ، 5 سال بیشتر؛ تلاش بیشتر: اعدام با گیوتین.»

تهدید های اینچنینی باعث نمیشود تا پاپیون لحظه از فکر آزادی دست بر دارد. اولین اقدام وی برای فرار توسط حمایت مالی دوستش ، با شکست مواجه میشود ؛ وی دستگیر شده و به 2 سال حبس انفرادی محکوم میشود.در طول این 2 سال ، فکر آزادی از سرش بیرون نمیرود ؛ در دومین اقدام برای فرار ، همراه دوستش دگا که میلی برای فرار نداشت و همچنان منتظر همسر و وکیلش برای آزادی بود ، پا به فرار میگذارد. توسط قایقی که از پیش خریداری شده بود، به خشکی میرسند. بعد از کش و قوس های فراوان، مادر روحانی پاپیون، علاوه بر گرفتن اموال پاپیون، آزادی وی را صلب میکند و بار دیگر او به مامورین زندان تحویل میدهد.

هفت سال دیگر انفرادی در انتظار پروانه ی داستان! پاپیون بعد از 7 سال انفرادی که به تصویر کشیده نمیشود اما میتوان سختی آنرا با مقایسه با 2 سال انفرادی قبلی که به تصویر کشیده شده بود دریافت، به جزیره ای بدون بازگشت تبعید میشود ؛ جایی که دگا نیز آنجاست.دگا که ظاهرا وضعش بهتر از قبل است از همیشه درمانده تر به نظر می رسد و خیالات او درباره اشباحی که محصولات باغچه اش را می دزدند گواه این ادعا است .

لذت آزادی، بسیار فراتر از این است که با هفت سال انفرادی از بین برود. در نتیجه پاپیون برای سومین بار تصمیم به رهایی میگیرد . دگا در ابتدا حاضر می شود همراه پاپیون فرار کند ولی در پی آزمایشی ناموفق نا امید می شود .پاپیون که هنوز امید خود را از دست نداده، راز آزادی در قدرت موج هفتم می بیند و همراه دگا آماده فرار از طریق موج های اقیانوس می شود ولی دگا تردید دارد و با پاپیون وداع می کند . پاپیون با موج هفتم که موج آزادی است می رود و به آزادی دست پیدا می کند و دگا او را با نگاهش دنبال می کند.

 

 

تحلیل بر اساس دیدگاه روانشناسی اگزیستانسیال:

از دیدگاه اگزیستانسیالیست، انسان دارای آزادی و انتخاب است حتی در بدترین و سخت ترین شرایط زندگی.طبق معنای آزادی، فرد مسئول زندگی، اعمال و شکست ها و پیروزی های خود است.همانطور که اشاره شد، پاپیون آزاد بود که حتی در زندان دست به انتخاب بزند و به رهایی دست یابد.وی مجبور به آزادی و انتخاب بود! او رهایی و فرار از زندان برای رسیدن به آزادی را انتخاب کرد، دگا ماندن در زندان و انتظار برای آزادی توسط وکیلش. پاپیون از عواقب فرار آگاهی داشت و میدانست در صورت تکرار فرار ممکن است به کام مرگ کشیده شود ؛ اما گویی وی با اضطراب مرگش کنار آمده بود.

همانطور که یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال آورده است «مرگ بخش جدایی ناپذیر از زندگی ست، و در نظر داشتن دائمی مرگ بیش از آنکه زندگی را فقر زده کند، به آن غنا میبخشد. اگرچه نفس مرگ آدمی را نابود میکند، اما اندیشه ی مرگ نجاتش میدهد.» پاپیون، از اولین روزی که با کشتی به زندان آورده شد، احتمال میداد هر آن مرگش ثانیه ای دیگر باشد. از دید وجودی ها، مرگ میتواند باعث پیشرفت انسان و هل دادن وی به سمت جلو شود و برای فردی دیگر، باعث ایزوله شدن و عدم پیشرفت وی باشد. مرگْ آگاهی پاپیون ، باعث حرکت وی به سمت آزادی از زندان و . مرگْ آگاهی دگا، باعث اضطراب وی از مردن و بی حرکت ماندن وی شد.

بعد از اولین فرار پاپیون، به وضوح شاهد احساس گناه وی میشویم. پاپیون در انفرادی ، احساس گناه میکند که چرا به جای فرار ازطریق قایق ، به فردی که مزدور مسئولین زندان است، اعتماد کرده و خودش باعث دستگیری خودش شده است. دو نکته ی حائز اهمیت، مسئولیت پذیری پاپیون( که هیچکس جز خودش را مسئول دستگیر شدنش نمیداند) و در عین حال گناه وجودی وی است. در قسمت دیگری از کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، یالوم آورده است: «فرد نه تنها به دلیل معصیت هایش در حق دیگری یا زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و اجتماعی گناهکار است، بلکه ممکن است به دلیل معصیت در حق خویش گناهکار باشد.» صرف احتمال نادرستی گزینه ی انتخابی پاپیون ، یعنی او مرتکب گناه وجوی شده که اضطراب را به همراه دارد.

پاپیون چندباره وآزادانه دست به انتخاب زد ؛ وی فرار و عواقب آن (یعنی آزادی یا مرگ) را به تا ابد و یک روز در زندان ماندن ترجیح داد. مفهوم آزادی به سادگیِ! 7 سال زندگی مشقت بار در انفرادی، از یاد پاپیون نرفت همانطور که عشق به آزادی. بر خلاف دگا، که زندگی با احشام در جزیره ای مطرود را انتخاب کرد و در شوک ازدواج همسرش با وکیلش بود، پاپیون با نگاه به نقش پروانه ای که بر بدنش بود، شوقِ به آزادی در وی جان دو چندان گرفت. وی بار دیگر برای چشیدن طعم آزادی، بدون هراس از مرگ و مردن ( چه بسا که پاپیون، آزادی را در مرگ میدید ) ، خود را سوار بر کیسه ی بزرگ ساخته شده از نارگیل، بر روی دریا انداخت تا حدود 24 مایل ( 38.6 کیلومتر ) را شنا کند تا به خشکی برسد. دگا مدت ها محو تماشای پاپیونِ نزدیک به آزادی بود، و پاپیون سوار بر قایق خود ساخته فریاد میزد: «من هنوز زنده ام!»

 

متین مرادی – دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره ی خانواده