بیشترین رنج انسان ریشه در اضطراب دارد – قسمت دوم

چاپ مقاله

بیشترین رنج انسان ریشه در اضطراب دارد – قسمت دوم

 

یالوم و مواجهه با مرگ

سال گذشته یالوم در بستر بیماری ای که او را به مرگ نزدیک کرده بود، با مجله «آتلانتیک» مصاحبه ای انجام داد و در پاسخ به مصاحبه گری که از او پرسید آیا دل مشغولی همیشگی اش در مورد مرگ باعث آرام تر شدن فکرو خیال اینکه ممکن است به زودی از دنیا برود، شده است، گفت: «به نظرم این دل مشغولی کار را برایم راحت تر کرده است.» او در این مصاحبه میگفت که از مرگ با این حس تسکین پیدا میکند که خوب زندگی کرده است: «به گذشته که نگاه میکنم، می بینم که موفقیت های زیادی کسب کرده ام و حسرتهای کمی دارم.

تکانهای درونی در همه ما هست که میخواهد زنده بمانیم و می خواهد زندگی کنیم. من متنفرم که ببینم زندگی تمام شده است!» مردم سراسر جهان روزانه به یالوم ایمیل میزنند، به این امید که ترسهای وجودگرایانه شان، به خصوص ترس از مرگ، برطرف شود. یالوم می گوید: «ما می توانیم ترس از مردن را در خودمان کمرنگ کنیم؛ از این طریق که بدون افسوس و حسرت زندگی کنیم، به تاثیری که روی نسل های آینده خواهیم داشت، فکر کنیم و در نهایت باراین اضطراب را به تنهایی به دوش نکشیم و درباره آن با نزدیکانمان صحبت کنیم.» و او معتقد است رابطه دوجانبه ای بین ترس از مرگ و حس زندگی نازیسته وجود دارد. به عبارت دیگر، هرچه از زندگی کمتر بهره برده باشیم، اضطراب مرگ بیشتر است.

بیشترین رنج انسان ریشه در اضطراب دارد - قسمت دوم

اگر زندگی پر از افسوس و حسرتی داشته ایم که پر از کارهای نکرده است، اگر خودمان را تحقق نبخشیده باشیم، زمانی که مرگ به سراغمان می آید بسیار وحشتناک تر خواهد بود. «نیچه» این عقیده را در یک جمله کوتاه بیان کرده است: «زندگی ات را به کمال برسان و به موقع بمیر.»

 

خودشکوفایی و یالوم

یالوم برای غلبه برملال زندگی و دلواپسی مرگ، بر تحقق خودشکوفایی تاکید میکند. خودشکوفایی مفهومی است که اولین بار «آبراهام مازلو» مطرح کرد و به معنی بالفعل کردن تمام توانایی های بالقوه است. یالوم نیز می گوید: «انسان به گونه ای ساخته شده است که اصرار دارد موجودی کامل و کامل تر شود و این به معنای اصرار برای رسیدن به همان چیزی است که مردم ارزشهای والا، بزرگواری، مهربانی، شجاعت، صداقت، عشق، از خودگذشتگی و خوبی می نامند.»

اونتیجه میگیرد که هرقدرخودشکوفایی درفردی بیشتر صورت گیرد، اضطراب مرگ کمتر است. پزشکانی که با بیماران محتضرسروکار دارند، دیده اند که اضطراب مرگ در کسانی که احساس میکنند زندگی کامیابانهای را سپری نکرده اند، بیشتر است. یالوم به عنوان یک درمانگر وجودی معتقد است در مسیر خودشکوفایی کاراو بیشتر برداشتن موانع از سر راه بیمارش است.

او در کتاب «هنردرمان» می گوید: «من دریافتم که مجبور نیستم همه کار را به عهده بگیرم، مجبور نیستم میل به رشدحس کنجکاوی، اراده، رغبت به زندگی، محبت، وظیفه شناسی یا هریک از خصوصیاتی را که از ما انسان می سازد، در روح بیمار بدمم. نه؛ من فقط باید موانع را شناسایی و برطرف کنم. باقی کار به خودی خود و با نیروی خودشکوفایی موجود درون هر بیمار پیش می رود.»

 

آثار یالوم

یالوم هم آثار داستانی دارد و هم غیرداستانی که در آن بحث های تخصصی روان درمانی مطرح شده است. او در بعضی آثار داستانی اش فرایندهای درمانی ای را که با هریک از بیمارانش طی می کرد، به زیبایی شرح داده است. – انتشار رمان «وقتی نیچه گریست» در سال ۱۹۹۲، جایگاه یالوم را به عنوان یک رمان نویس تثبیت کرد که در کشورمان نیز با استقبال بسیار زیادی از سوی جامعه کتابخوان مواجه شد.

اکثرکتاب های یالوم به بسیاری از زبان ها ترجمه شده و جوایز فراوانی را برایش به ارمغان آورده است. این رمان درباره دیدار خیالی نیچه، فیلسوف آلمانی و برویر، پزشک و روانکاو اتریشی است. از جمله آثار دیگر این نویسنده که به فارسی ترجمه شده اند می توان به این موارد اشاره کرد: «درمان شوپنهاور»، «مسئله اسپینوزا»، «مامان و معنی زندگی»، «خیره به خورشید»، «روان درمانی اگزیستانسیال»، «دروغگویی روی مبل» و «هنردرمان». سال گذشته نیز گلچینی از مشهورترین آثاریالوم در کتابی به نام «یالوم خوانان» منتشر شد.