انواع فرزندپروری : مستبدانه ، آسان گیر ، بی اعتنا و مقتدرانه – قسمت دوم

چاپ مقاله

انواع فرزندپروری : مستبدانه ، آسان گیر ، بی اعتنا و مقتدرانه – قسمت دوم

فرزندپروری بی اعتنا

در این نوع فرزندپروری والدین ازلحاظ هیجانی کناره گیر هستند، به علت غرق شدن در مسائل شخصی و فشارهای خانوادگی، وقت و انرژی کمی برای فرزندان دارند و فرصت کافی برای ایجاد و اجرای نظم و قانون در خانواده خود را ندارند. این والدین کنترل کمی روی فرزند خود دارند و در مورد دادن استقلال به فرزند خود بی تفاوت هستند. در صورت شروع زودهنگام این نوع تربیت، تقریبا تمام جنبه های رشد؛ از جمله دل بستگی، شناخت و مهارت های هیجانی و اجتماعی مختل می شوند. فرزندان این والدين مشكلات تحصیلی، رفتار ضداجتماعی و خودگردانی هیجانی ضعیف دارند و در دوره نوجوانی فرار از مدرسه و بزهکاری در آنان بیشتر است.
زمانی که والدین به علت گرفتاری به فرزندان خود گوش نمی دهند و پاسخ مثبتی به اشتیاق نوجوان در زمینه گفت وگو با والدین نشان نمی دهند، موجب سرکوبی عامل تقویت شده و به تدریج باعث خنثی شدن برقراری ارتباط با فرزندان می شوند. با از دست دادن شوق ارتباط فرزندان با والدین، این فرزندان در درازمدت درونگرا شده و در بزرگسالی دچار ترس از صحنه و یا ارتباطگریزی می شوند (فرهنگی، ۱۳۸۸)

فرزندپروری مقتدرانه

در این نوع فرزند پروری والدین صمیمی، پذیرا، دلسوز و نسبت به نیازهای فرزندان حساس هستند. آنان در عین حال کنترل قاطع و معقولی را اعمال میکنند، روی رفتار پخته تأکید دارند و برای انتظارات خود دلیل می آورند. این والدین فرزندشان را به بیان افکار، احساسات و أميال ترغیب می کنند و به فرزندشان اجازه می دهند مطابق با آمادگی خود تصمیم بگیرد. این والدین کمتر در نقش یک قدرت مافوق عمل می کنند و در تصمیم گیری ها بیشتر مانند یک دوست در کنار فرزندان خود هستند (گوترز ، ۲۰۱۳).
انواع فرزندپروری : مستبدانه ، آسان گیر ، بی اعتنا و مقتدرانه - قسمت دوم
در صورت اختلاف نظر با فرزندشان، تصمیم گیری مشترک صورت می گیرد. در طول دوره کودکی و نوجوانی، تربیت مقتدرانه با خویشتن داری، خوش بینی، عزت نفس بالا، پختگی اجتماعی و اخلاقی، استقامت در تکلیف و عملکرد تحصیلی ارتباط دارد. گرایش نوجوانان به همسالان در خانواده هایی که والدین آنها را به تصمیم گیری های مستقل تشویق می کنند، کمتر است، شیوه تربیتی مقتدرانه بیش از هر چیز موجب تقویت استقلال و فردیت در نوجوانان می شود.
استینبرگ (۱۹۹۶) در این زمینه توضیح می دهد که «والدين مقتدر مهربان، اما جدی هستند. آنها معیارهایی برای رفتارهای کودکان خود تعیین می کنند، اما، این معیارها با توانمندی ها و نیازهای رشدی کودکان انطباق دارند. آنها برای رشد استقلال و خودگردانی نوجوان ارزش زیادی قائل هستند، اما مسئولیت نهایی رفتار کودکان را متوجه خود می دانند، والدین مقتدر با کودکان خود با شیوه منطقی و مسئله مدار رفتار می کشند و به طور مستمر با آنها وارد بحث، بررسی و تبیین موضوعات انضباطی میشوند »
والدین مقتدر فرصت کافی و جرئت یادگیری را به فرزندان خود می دهند. کوهات (۱۹۷۱) در این راستا، از نقش مؤثر و کلیدی مادر در تربیت و آموزش کودکان باد می کند. به بیان دیگر، مادر به جای پرخاشگری با آرامش، حمایت و محبت، به کودک می آموزد که خود مسئول نیازها و توقعات خویش است و کودک را متوجه غیرواقعی بودن نیازهایش می کند. درواقع این نوع تربیت، حکم ناکامی بهینه را دارد.
در خانواده های سالم نوجوانان به والدين دل بسته می مانند و جویای راهنمایی از آنها هستند، اما این کار را در بستر آزادی بیشتر انجام می دهند. این رابطه متقابل در اواسط و اواخر دوره نوجوانی پخته تر می شود.