آیا عشق ورزی یک هنر است؟ قسمت دوم

چاپ مقاله

آیا عشق ورزی یک هنر است؟ قسمت دوم

 

توصیه میکنیم که مطلب قبل را با عنوان آیا عشق ورزی یک هنر است؟ مطالعه کنید.

اغلب همانند خرید ملک، پتانسیل های پنهانی که میتوانند رشد کنند نقشی شایان توجه در این معامله دارند. در فرهنگی که در آن خرید و فروش، جهت گیری غالب و فراگیر است و توفیق مادی، ارزش چشمگیری است دلیلی ندارد تعجب کنیم از این که روابط عشقی بشری از همین الگوی تبادل که در کالا و بازار کار حاکم است پیروی میکند

 سومین اشتباهی که به این فرضیه منتهی می شود که عشق چیزی ندارد که بخواهیم از آن آگاه شویم، ناشی از این است که «تجربه ی نخست عاشق شدن» را با حالت دائمي عاشق بودن یا به عبارت بهتر، با عاشق «ماندن» اشتباه می گیریم اگر دو نفر مثل ما همه ی ما که با هم غریبه بوده اند ناگهان اجازه بدهند دیوار بین با آنها فرو بریزد و احساس نزدیکی و یگانگی کنند، این لحظه ی یگانگی، یکی از نشاط آورترین و هیجان انگیزترین تجارب در زندگی است. برای کسانی که درها به روی آنان بسته شده و تنها و بی عشق مانده اند، این شگفت انگیزتر و معجزه گونه تر است این معجزه ی صمیمیت ناگهانی اغلب در صورتی تسهیل می شود که با کامیابی و جاذبه ی جنسی، ترکیب یا شروع شود.

آیا عشق ورزی یک هنر است؟ قسمت دوم

آگاه شویم عشق، هنر است

با وجود این، این نوع عشق بنا به طبیعتش ماندگار نیست. دو نفر به خوبی با هم آشنا می شوند. صمیمیتشان خاصیت معجزه آسای خود را کم کم از دست میدهد تا این که خصومتشان، دلسردی هایشان و خستگی روحی دوطرفه شان هرچه که از هیجان اولیه باقی مانده باشد را نابود می کند با وجود این، در ابتدا این چیزها را نمی دانند؛ در واقع، آنها شدت شیفتگی و این که «دیوانه»ی یکدیگر هستند را شاهدی دال بر شدت عشق شان می دانند. در حالی که ممکن است این شدت شیفتگی فقط دال بر میزان تنهایی و اندوه قبلیشان بوده باشد.

این نگرش – که هیچ چیز آسان تر از عشق نیست – برخلاف شواهد متقنی که در رد آن وجود دارد، همچنان به عنوان نظر غالب در باب عشق مطرح بوده است. کمتر فعالیت یا اقدامی وجود دارد که با چنین آمال و آرزوهای فوق العاده ای شروع شود و مثل عشق، بارها و بارها شکست بخورد.

اگر هر فعالیت دیگری چنین بود مردم مشتاق میشدند بدانند علت این همه شکست چیست و چگونه لا می توانند عملکرد بهتری داشته باشند یا دست از آن فعالیت می کشیدند. از آن جا که روش دوم در مورد عشق امکان ندارد، به نظر می رسد فقط یک روش برای فائق آمدن بر شکست عشقی وجود دارد؛ این که فرد علل این شکست را بررسی کند و در ادامه، معنای عشق را بکاود.

اولین گامی که باید برداریم این است که آگاه شویم عشق، هنر است، همان طور که زندگی کردن هنر است و اگر می خواهیم یاد بگیریم چگونه عشق بورزیم باید همان گونه پیش برویم که اگر میخواستیم هنر دیگری مثل موسیقی، نقاشی، نجاری، یا هنر طبابت یا مهندسی را بیاموزیم، پیش می رفتیم

مراحل لازم در یادگیری هر هنری کدام اند؟

روند آموختن هر هنر را به آسانی می توان به دو بخش تقسیم کرد: یکی تسلط بر نظریه، دیگر تسلط بر کاربرد.

 

تسلط بر نظریه

اگر من می خواهم هنر طبابت را یاد بگیرم ابتدا باید واقعیت هایی را درباره ی بدن انسان و بیماری های متعدد فرابگیرم. با وجود این، چنانچه کل این شناخت نظری را به دست آورده باشم، به معنای آن نیست که در هنر طبابت توانا هستم. فقط در صورتی بر این هنر مسلط می شوم که تمرین عملی زیادی در آن کرده باشم تا بالاخره نتایج شناخت نظریام و نتایج تمرینم در هم امتزاج یافته و چیز یگانه ای شده باشند به نام شم و شهود؛ که جوهره ی تسلط در هر هنری است.

تسلط بر عمل

اما علاوه بر یاد گرفتن نظریه و عمل، عامل سومی وجود دارد که برای تسلط در هر هنری لازم است؛ و آن این است که تسلط در هنر باید دغدغه ی غایی باشد. هیچ چیز مهم تر از عشق نباید در جهان وجود داشته باشد.

این سخن در مورد موسیقی، طب، نجاری و البته عشق صدق می کند و شاید جواب این پرسش که چرا مردم در فرهنگ ما با این که این همه در عشق شکست می خورند به ندرت سعی می کنند هنر عشق ورزیدن را بیاموزند، این باشد که با وجود تمایل شدید و عمیق به عشق، همه ی چیزهای دیگر اعم از موفقیت، وجهه ی اجتماعی، پول و قدرت مهم تر از عشق تلقی می شوند. کم و بیش همه ی انرژي ما صرف این می شود که یاد بگیریم چطور به این اهداف برسیم و می توان مدعی شد هیچ تلاشی نمی کنیم تا هنر عشق ورزیدن را یاد بگیریم.

 

آیا ممکن است چنین باشد که فقط چیزهایی ارزش آموختن دارند که فرد با آنها بتواند پول دربیاورد يا وجهه ی اجتماعی کسب کند، و آیا عشق که «فقط» به روح فایده می رساند و در معنای امروزی، بی فایده است، یک کالای تجملی است که حق نداریم نیروی زیادی صرف آن کنیم؟

در هر حال، موضوع بحث این کتاب در مورد هنر عشق ورزیدن چنین تقسیم بندیی میشود: اول به بحث درباره ی نظریه ی عشق می پردازد. این بحث، بخش اعظم کتاب را تشکیل می دهد. دوم، تمرین عشق را تشریح خواهم کرد. در این حوزه مثل هر حوزه ی عملی دیگر، نمی توان زیاد حرف زد چون همان طور که از اسم آن پیداست، به عمل کار بر آید به سخندانی نیست

 

منبع: کتاب هنر عشق ورزیدن ، اریک فروم.