کوتاهی زبان در برقراری ارتباط شخصی

چاپ مقاله

کوتاهی زبان در برقراری ارتباط شخصی

 

کوتاهی زبان در برقراری ارتباط شخصی

بین افراد همراه با از دست رفتن احساس شخصیت فردی زبان مان نیز برای القاء واقعیت احساسهایمان به یکدیگر ناکارآمد است، و این عامل مهمی در بوجود آوردن احساس تنهایی است که ما دچار آن هستیم. برای مثال واژه “عشق” را در نظر بگیرید. این واژه ای است که در القاء احساس شخصیت مان به یکدیگر نقش رایج دارد. این واژه در موقعیتها و شرایط متفاوت بار معنایی متفاوت دارد؛ معنی آن می تواند در سطح گفتگوهای عاشقانه در فیلمهای سینمایی یا آنچه در اشعار و ترانه های عاطفه انگیز عامیانه است باشد و یا در سطح بده و بستانهای عاطفی دوستانه، ارتباطهای جنسی و نیکوکاریهای دینی و مذهبی، از امور فنی و تخصصی که بگذریم باز وضع به همین منوال است.

واژه های فنی و تخصصی مثل “کلاج”، “انبردست” و نظایر آن برای همه دارای معنی معین و معلوم و پذیرفته شده هستند. اما در امور غیر فنی و غیر تخصصی چنین نیست. واژههای “حقیقت”، “کمال”، “دلیری، “آزادی” و حتی واژه “خویشتن” (که در روانشناسی بسیار به کار برده می شود) معنایشان برای همه یکسان نیست و هر کس بردا خود از آنها دارد که با برداشت برداشتها تا حدی مخصوص به دیگران متفاوت است و گاه تفاوت معانی و است که بعضیها از به کار گرفتن آنها احتراز می کنند.

[irp posts=”6739″ name=” احترام متقابل” یک اصل مهم ارتباطی…”]

زبان غنی

زبان ما برای مطالب و موضوعات فنی بسیار غنی است. بقول اریک فروم هر مردی که با خودرو سروکار داشته باشد می تواند از قسمتهای مختلف خودرو و موتور آن به روشنی و راحتی حرف بزند؛ اما از روابط بین انسانها و معانی آنپیش می آید، زبان ما کم می آورد و مثل  آدمهای کرو لالی میشویم که فقط با استفاده از علائم و اشارات می توانند با هم ارتباط برقرار کنند.

 

پیشرفت زبان

احتمالاً عجیب به نظر برسد اگر بگوییم نارسالی زبان ما نشان دهنده نابسامانی دوران و تاریخی است که در آن بسر می بریم. مطالعه پیشرفت و پس ماندگی زبان در دورانهای مختلف تاریخ نشان میدهد که در بعضی از دورانها زبان از غنا و کارآمدی بسیار برخوردار بوده؛ مانند زبان یویانی در پانصد سال پیش از میلاد مسیح که شعر آن نمایشنامه نویسانی چون استحیلوس” و سوفوکلس” را ببارآورده است و زبان انگلیسی در دوران ملکه الیزابت اول که اشعار و نمایشنامه های شکسپیر و ترجمه تورات و انجیل به انگلیسی را از آن دروان داریم.

کوتاهی زبان در برقراری ارتباط شخصی

در دورانی دیگر مثل دروان بعد از اسکندر کبیر که فرهنگ یویانی دچار پریشانی و نابسامانی می شود زبان بونانی رو به ضعف می گذارد و نارسا و کم اثر میگردد. بنظر من پژوهش در زبان و تغییرات آن نشان خواهد داد که هر وقت فرهنگ قوم یا ملتی در حال پیشرفت و همنوایی درونی بوده زبان نیز از توانمندی و کارآیی بالا برخوردار بوده و هر وقت فرهنگ رو به تغییر، پریشانی و فروپاشی نهاده زبان قدرت و کارآیی خود را از دست داده است. گوته ” گفته است “وقتی من هیجده ساله بودم آلمان نیز هیجده ساله بود” و منظورش این بوده که در دوران جوانیش که مطلوب او پیشرفت وطنش به وحدت و قدرت بوده زبانش نیز که وسیله رسیدن او به مقام دلخواهش، یعنی شاعری و نویسندگی بوده از وحدت و کارآیی مطلوب برخوردار بوده است.

معنی واژه ها

این روزها پژوهش در معنی واژه ها و چگونگی مصطلح شدن و تغییرات آن اهمیت بسیار یافته و کاری تحسین برانگیز است، اما این سؤال را برمیانگیزد که اصلاً چرا باید درباره معنی کلمات این همه به بحث و جدل بپردازیم و با این حال بحث و جدلها و ارتباطهایمان با یکدیگر ضعیف و نارسا باشد؟ غیر از زبان وسایل دیگری نیز برای برقرار کردن ارتباط بین انسانها وجود دارد.

هنر و موسیقی از جمله این وسائل است. مردم با نقاشی و موسیقی احساسها و معانی عمیق را با یکدیگر و با مردم جوامع دیگر و دورانهای دیگر در میان می گذارند. اما در هنر و موسیقی امروزی نیز با نحوه بیانی مواجه میشویم که در بده و بستان فکر و القاء نیت ناتوان است. امروزه آدمهای معمولی و حتی آدمهای بسیار هوشمند اگر با رمزوراز نکته ها و اشاراتی که در هنرهای معاصر هست آشنا نباشند نخواهند توانست از آن چیزی بفهمند.

 

ما این روزها با انواع و اقسام نامها و عنوان های مکتبهای هنری روبه رو هستیم، مثل امپرسیونیسم”، اکسپرسیونیسم”، کوییزم آبستر کسیونیزم، رپرزنتسیالیزم نقاشی غیر عینی” یکی از نقاشها (مندریانا) پیامهای خود را در شکلهای سه گوشه و چهارگوشه ابراز می دارد و جان پولاک” با پخش و پلا کردن رنگها بر بوم نقاشی تا حد بیمعنی گرایی پیش می رود و تنها چیز معنی داری که باقی می گذارد تاریخ یخش و پلا کردن رنگها بر بوم نقاشی است. من در مقام انتقاد از کار این دو هنرمند نیستم و از کارشان لذتی هم میبرم. اما کار آنها گویای نکته جالب و مهمی از جامعه امروزی ماست و آن اینکه هنرمندان با استعداد برای بیان معنی و احساسی که در دل دارند ناچار به چنین راهها و روشهایی روی آور شده اند.

 

میتوانید ادامه ی این مطلب را در همین بخش بخوانید …