چرا برخی کافکا را نویسنده ای اگزیستانسیال میدانند؟

چاپ مقاله

به نام یزدان پاک
چرا برخی کافکا را نویسنده ای اگزیستانسیال میدانند؟
نویسنده: فرید حاجی (faridcinema@gmail.com)
کافکا داستان کوتاهی به نام (افشای یک مرد رند) نوشته است. در اوایل داستان، راوی با غریبه ای آشنا می شود. غریبه سوالی را از روی حرص و عصبانیت می پرسد. راوی (یا همان کافکا) برای اینکه این حالت عصبانیت را به خواننده انتقال دهد می نویسد: (( {مردی} پرسید: ((بلافاصله می روید بالا؟)) از دهانش صدایی مانند به هم خوردن دندان ها شنیده می شد)).
درست همین جمله آخر گویای نگاه اگزیستانسیال کافکا است. چرا که می نویسد: ((صدایی مانند به هم خوردن دندان ها شنیده می شد)) زیرا در این صورت دارد ابژه را از نگاه سوبژه توصیف میکند ولی اگر می نوشت: ((مرد دندان هایش را به هم فشرد یا مرد عصبانی شد)) در این صورت صرفا خبر از ابژه میداد.
تفاوت میان توصیف ابژه از سوی سوبژه با توصیف صرف ابژه چیست؟
کانت (1724-1804) معتقد بود ذهن یا فاعل شناسایی {سوبژه} ، عین {ابژه} را می سازد و درست میکند. پس مافقط ظواهر یا پدیدار ها را می شناسیم نه اشیاء فی نفسه را. می توان در کلیت گفت: شناختن به معنای اطلاق مفاهیم بر داده های حسی است. (فولادوند، 1394)
پس در نگاه پدیدار شناسی هر کس (در اینجا راوی/کافکا) ابژه را از سوی سوبژه توصیف کند پدیدار شناس است.
یالوم نیز اشاره میکند در رمان محاکمه کافکا هر زمان قهرمان در های خانه اش را باز می کند مجازات کننده های خود را میبیند ولی وقتی با آن ها کاری ندارد آنها بی حرکت و منجمد می شوند. (1980) گویا بیرون از در واقعیتی-ابژه ای- (حداقل) برای شناسایی -سوژه ای- وجود ندارد.
سوال مهم: آیا کافکا به پدیدارشناسی یا به طور خاص تر اگزیستانسیالیستی نوشتن خود آگاه بود یا اشاره ای کرد؟ نمی توان تایید یا تکذیب کرد بلکه باید به ادعایی مستقیم از او چشم دوخت (چنانکه سارتر خود و آثارش را اگزیستانسیالیستی میداند –در کتاب اگزیتانسیالیسم و اصالت بشر) ولی به هر جهت می توان استنباط هایی اگزیستانسیالیستی از آثار کافکا داشت، چنانکه اشاره شد.
منابع:
-داستان های کوتاه کافکا. ترجمه علی اصغر حداد. نشر ماهی. (1970)
-کرونر، اشتفان. فلسفه کانت. ترجمه عزت الله فولادوند. نشر خوارزمی.
-یالوم. اروین. (1980) روان درمانی اگزیستانسیال. ترجمه سپیده حبیب. نشر نی.