نپذیرفتن محدودیت های خویش ثمرۀ جزم اندیشی است.

چاپ مقاله

نپذیرفتن محدودیت های خویش ثمرۀ جزم اندیشی است.

پذیرفتن محدودیت چیست:

به نظر شما پذیرفتن محدودیت خویش به چه معنا است؟ منظور از محدودیت چیست؟ محدودیت یعنی اسیر بودن؟!

محدودیت همان سرنوشت انسان است. درحقیقت سرنوشت الگویی از محدودیت ها و استعدادی است که معین ها و مسلّمات زندگیمان را تشکیل می دهند. رویارو شدن با این محدودیت ها است که خلاقیت به بار می نشیند.سرنوشت خویش را نمی توانیم کنار زد یا حذف نمود. ما نمی توانیم آن را بزداییم و یا چیز دیگری را جانشین آن سازیم. اما می توانیم نحوه پاسخگویی خود را به آن برگزینیم. سرنوشت ما در ویژگی های جسمانی و استعدادهای ما بیان می شود.

 

هنگام تولد ما به خانواده ای پرتاپ شده ایم که در انتخاب آن هیچ نقشی نداشته ایم. فرهنگی که هیچ از آن نمی دانستیم و نیز مقطع تاریخی خاصی که بحثی دربارۀ آن نداشته ایم. هیچ یک از این رویدادها را نمی توان وارونه ساخت، از آنها پرهیز نمود، نادیده شان گرفت. پنج راه مختلف برای رابطه برقرار کردن با سرنوشت وجود دارد: 1– همکاری کردن، 2- آگاهی از آن و پذیرش سرنوشت خویش، 3- متعهد شدن نسبت به سرنوشت شخصی، 4- رویارویی کامل و چالش با سرنوشت خویشتن، 5- راه تقابل و عصیان و شوریدن بر سرنوشت است.

نپذیرفتن محدودیت های خویش ثمرۀ جزم اندیشی است.

 

[irp posts=”8959″ name=”بهترین خماری،خماری پس از پذیرش احساس تنهایی است”]

عدم پذیرش سرنوشت خویش=عدم آزادی=جزم اندیشی:

بدون پذیرش سرنوشت خویش، هیچ گونه آزادی را هم تجربه نخواهیم کرد. آزادی و سرنوشت متضادهایی هستند که لازمۀ یکدیگرند.با پرداختن به سرنوشت است که آزادی ما زاده می شود.ما با ماهیت سرنوشت ساز و تعیین کنندۀ انتخاب های خود تعیین و محدود می گردیم و به برکت این انتخاب هاست که ما آنچه می شویم که خود خواسته ایم.زندگی ذاتاً نمایش است که در آن سعی می کنیم با هر چه داریم و حتی با ویژگی های سرشتی و شخصیتی خود آنچنان باشیم که برای زندگی خود طرح و برنامه ریزی کرده ایم.زمانی که طرح حیاتی پوشیده و مسکوت می شود به این منظور که به حاشیه رانده شود کردار یک انسان جزم اندیش و خشکه مقدس را داریم. احساس غیر واقعی و بدون اصالت را تجربه خواهیم کرد.

[irp posts=”9017″ name=”انسان محافظه کار محکوم به داشتن خود متعصب است”]