نقد فیلم “سیزده” کاری ازهومن سیدی

چاپ مقاله

کاراکتر اصلی در این فیلم نوجوانی سیزده ساله است که درتلاطم رابطه ی آشفته ی والدینش اسیر شده .رنگ هایی که برفضای فیلم غالب است رنگ هایی درناحیه آبی طیف قرار دارند(رنگ های سرد) که احساس غمگینی وبی تفاوتی را به ذهن مخاطب القا می کنند درواقع این رنگ ها دنیای آشفته وغم زده درون پسرک(بمانی) را به تصویر کشیده.درابتدای فیلم بمانی برای فرار از این جوآشفته ونابسامان درحمام خودرا درآب داخل وان فرومی برد وخودرا در آب عمیقی تصور می کند (درآسیای دور فرورفتن در آب را نشان رسیدن به آرامشی شبیه آرامش رحم مادر می دانند وحتی می توان اشاره کرد به عقده ی تنگایی موری) و درادامه فیلم این حرکت اوبازهم تکرارمیشود.اگرچه دراین فیلم دوران کودکی بمانی به تصویر کشیده نشده اما ازگفتگوکاراکترهای فیلم (پدر ومادر) نابسمانی این رابطه ازسال ها پیش است.(طبق دیدگاه فروید)اگر برخورد پدرومادردرسنین 4تا7 سالگی درارتباط باموضوع عقده ی ادیپ درپسران والکترادر دختران درست نباشد وکودک دراین زمینه آسیب ببیندمتاسفانه میل جنسی اودر دوران7 تا 13فعال میماند وهمچنان گرایش وتوجه به سمت مادر وپدر ازجنس متفاوت خودش دارد.اما دراین فیلم ازآنجا که مادرخود را قربانی ای بیش نمیداندو حتی خشمی که بمانی نسبت به والدینش دارد ، کشش وگرایش اونه به سمت مادر بلکه به سمت زنی در همسایگی خودشان کشیده می شود به طوری که می ببنیم درابتدای فیلم پس از ورود به اتاقش ،ازپنجره ی اتاق خانه ی زن همسایه رادید میزند و زمانی که مادر قصد ترک خانه را دارد بمانی هیچ واکنش ومیلی به رفتن با مادر نشان نمی دهد وحتی درادامه ی فیلم این تعارض به وجود آمده خود را به صورت کشش به یک زن خیابانی نشان میدهد وهمچنین رابطه ی پدرباپسرازکیفیت مطلوبی برخوردار نیست و چهره ظالمانه وهیبت خشن پدرسرمنشاتنفرپسراست.دراتاق پسرک ابزارآلات موسیقی به چشم می خورد که میشود اشاره کرد به مکانیسم تصعید که طبق دیدگاه فروید انرژی جنسی را به سمت یک چیز جامعه پسند می برد. پررنگ ترین واساسی ترین مکانیسمی که دراین فیلم به چشم می خورد سرکوب است. درسراسرفیلم ماکمتر شاهد صحبت کردن واعتراض بمانی هستیم واوبه جای ابرازخشمش سکوت سنگینی را پیش می گیرد .درواقع دراین فیلم احساسات درونی نوجوان به جای کلام ازطریق نمادها به تصویرکشیده شده به طوری که دریکی ازصحنه های فیلم زمانی که بمانی مورد سرزنش پدرقرارمی گیرد اوتمام خشم ونفرتی را که نسبت به اودارد به یک درخت جابه جا می کند که در تفسیر نقاشی های کودکان از دیدگاه روانشنانسی درخت نمادپدر است که دراین فیلم به زیبایی به تصویرکشیده شده.طبق نظریه واقعیت درمانی دو نیاز اساسی و ذاتی انسان نیاز به دوست‌ داشتن و دوست داشته شدن و نیاز به احساس ارزشمندی است.درخانه که صمیمیت واعتماد وجود ندارد واحساسات به جای بیان شدن سرکوب می شوندوپدرفردی زودجوش وخشن ومادرکه نقش قربانی را ایفا می کند وتمام تلاشش درجهت اثبات قربانی بودن خویش است نیازهای ارضا نشده ی بمانی برای برآورده شدن به بیرون کشیده می شود و وقتی آن زن خیابانی راحامی خودمی یابد به اوعلاقمندمی شود وهنگامی که ازاوناامید می شود تمام خشم سرکوب شده ی خودرا به آن زن منتقل می کند زمانی که نقطه ضعف زن رایک مواد فروش می یابد آن زمان اورابه مواد فروش لومیدهد وبه این ترتیب شاهد یک قتل ودرواقع واردماجرای یک قتل میشود وزمینه ی آسیب پذیری او گسترش می یابد.اگرچه بمانی باتلاش پدرش اسیرزندان قانون نمی شود اما همچنان درزندان ذهن وافکارمغشوش وپریشان خود اسیر است وبازهم محکوم به پذیرفتن چیزی می شود که پدرومادرش می خواهند نه اینکه برای او موضوع حل شده باشد . چراغ نیم سوز درپایان فیلم بیانگر همین افکار پریشان وبی جواب پسرک است دیالوگ پایانی بمانی در آخرفیلم “توروزنامه ی دیواری مدرسمون خوندم یک مرد توی ویتنام همیشه یکی ازسراش درد داشت به همه می گفت من دوتاسردارم .سردرداش اونقدرکلافش میکنه که یک روز اسلحه روبرمیداره وبه یکی از سراش شلیک میکنه .الان یه ساله میگذره ولی من هنوزبا سئوالات توی سرم تنهاموندم ،کدوم سرش؟!” گویای همین مطلب است.سئوالاتی است که اگر بتوانیم در پایان فیلم به آنها فکر کنیم، آمار خشونت، طلاق، نوجوانان وجوانان بزهکار و دیگر آسیب‌های اجتماعی در جامعه این نخواهد بود که امروز شاهدش هستیم.