نا امیدی

چاپ مقاله

خانومی 43ساله ،شاغل (خدمه ی مرکز آموزشی ) دارای دو فرزند دانشجو (دختر و پسر) که پسر تقریبا به طور مادر زادی نیمه فلج هستند. بعد12سال زندگی به علت اعتیاد همسر  طلاق گرفته اند، بسیار نا امید هستند وضع مالی بسیار بدی دارن روابط بین اعضا بسیار سرد و حالت های افسردگی در این خانوم دیده میشه ،. نسبت به انجام تکالیف خیلی بی تفاوت هستند و میگن یادم رفت چیکار باید می کردم. توانایی درخواست کردن و گرفتن حق خودشون از دیگران رو ندارن، تن صداشون خیلی پایینه و بسیار بی انگیزه هستن. رفت و آمد فامیلی با کسی ندارن و دلیل اون و فقر بیان می کنن. از نظر خودشون فرد مغروری هستن که چون نمی خوان از کسی نه بشنون حاضر نیستن به کسی نه بگن و حتی اگه بدونن که اشتباه کردن اون و به گردن نمیگیرن.(سمانه جعفرزاده)