مراحل درمان واقعیت درمانی (2)

چاپ مقاله

مراحل درمان واقعیت درمانی (2)

مرحله ی اول درمان واقعیت درمانی را اینجا بخوانید

گام دوم

بررسی خواسته ها پس از ایجاد رابطهٔ گرم و صمیمی واقعیت درمانگر با پرسش های هدفمند خود در پی آن است که شناسایی کند مراجع واقعاً چه میخواهد و کدام نیاز اساسی او مغقول مانده است. از این رو باید به تصاویر دنیای مطلوب او – آلبوم تصویر ذهنی – تقب بزند تا بداند شرایط مطلوبی که به دنبالش هست کدام است. خواسته اش چیست؟ بدنبال دست یابی به چه چیزی است؟ آنچه واقعا می خواهد چیست؟ چه هدفی را دنبال میکند با دوست دارد اوضاع و شرایط چگونه باشد؟ شرایط ایده آل کدام است؟

گام سوم

بررسی اعمال و اقدامات در واقعیت درمانی ما بر این باوریم که تمام رفتارهای ما یک «رفتار کلی» اند و ترکیبی از «آنچه انجام میدهیم»، ” فکری که می کنیم”، و “احساساتی” که داریم میباشد. ولی برای افرادی که ناراحت هستند مؤلفهٔ «احساس» مهمتر و برجستهتر است. از این رو نباید با تأکید و اهمیتی که آنها برای احساس خود قائلاند گمراه شویم. همواره باید به یاد داشته باشیم که حتا در زمانی که افراد به صورت شدیدی افسرده هستند، بخشی از افسردگی آنها به آنچه که آنها اکنون انجام میدهند (مثلاً برای مدت زیادی در یک گوشهٔ کز می کنند، از خانه بیرون نمی روند، با کسی ارتباط نمی گیرند، خود را منزوی می کنند، از رختخواب بیرون نمی آیند وس) برمیگردد و بخشی دیگر از آن به شیوهٔ فکری آنها و گفتگوی درونی که با خود دارند برمیگردد (این که من آدم بی ارزشی هستم، برای هیچ کس مهم نیستم، هیچ کس من را برای خودم دوست ندارد و …) و بخش دیگرش به خاطر احساسی است که اکنون دارند (هیجان و احساس متفی). در واقعیت درمانی، با احترام به مؤلفه های دیگر و به رسمیت شناخت انها، ما اعتقاد داریم که برای کمک به مراجع باید به بخش یا مؤلفة «عمل» و آنچه فرد «انجام میدهد» توجه کنیم

 

مراحل درمان واقعیت درمانی

در مثال بالا عمل نشستن و کز کردن در یک گوشه. بنابراین با این مقدمه، می توان دریافت که گام سوم واقعیت درمانی، تمرکز بر فعالیتهای روزانه مراجع است و طرح این پرسش که «الان چه کاری انجام می دهی؟». تمام مراجعین در واقعیت درمانی همواره با این پرسش به سمت جلو هدایت می شوند تا به طور عینی با آنچه اکنون انجام میدهند رودررو شده و بپذیرند که حداقل این مؤلفه و بخش رفتارشان را خودشان انتخاب کردهاند. وقتی که به مراجع می گوییم او تمام رفتارش را خودش انتخاب می کند، معمولاً آنها با اعتراض می گویند که «من انتخاب نکردم که این گونه احساس بدی داشته باشم، یا این که من این افکار منفی و بد را انتخاب نمی کنم، بلکه خودشان در ذهنم آمد و شد می کنند.

به جای آن که تلاش بیهوده کنیم که به او بقبولانیم که خودش رفتار خودش را انتخاب می کند و درگیر بحث و بگو و مگو شدن با او، ما سعی می کنیم دربارهٔ بخش و مؤلفه ای از رفتار او صحبت کنیم که آنها هم قبول دارند که خودشان انتخاب میکنند – یعنی فعالیتهای روزانه. البته که ما به نحوهٔ تفکر و چگونگی احساس آنها اهمیت میدهیم، ولی در مورد این دو سؤالی نمی کنیم، مخصوصاً دربارهٔ «احساسات» تا زمانی که این دو مؤلفه با رفتارها و اعمال روزانه آنها به طور مستقیم مربوط باشد. این به معنای آن نیست که ما به شکایات و درد دل های افراد گوش نمیدهیم، گوش ندادن نوعی سخت دلی و قساوت است، بلکه کار متفاوتی که ما می کنیم این است که به انها دامن نمیزنیم و در حالی که آنها شکایت میکنند – و غالباً در خصوص احساس های خود حرف میزنند، ما تلاش می کنیم تا رابطهٔ این احساس ها را با آنچه خود آنها انجام می دهند شناسایی کرده و به آنها بنمایانیم.

گام چهارم

ارزیابی شخصی یا خود سنجی گام چهارم دعوت به ارزیابی رفتار است و همواره با این نوع پرسش شروع می شود که «آیا کاری که انجام میدهی / اقدام کنونی ات، مؤثر و مقید است؟ مشکلات را حل میکند؟ به رفع مشکل کمک می کند؟» هرگاه فرد پذیرفت که او بخشی از رفتار (عمل و اقدام) خود را انتخاب می کند، آنگاه او برای این مرحله و روبرو شدن با این پرسش آماده است. این سؤال را میتوان به گونههای مختلف طرح کرد. برخی از درمانگران می پرستد:
– آیا کارگر میافتد؟
– این همان چیزی هست که تو میخواهی؟
– این چیزی است که زندگی بهتری برایت رقم خواهد زد؟
– این رفتار شرایط را برایت بهتر می کند؟
– انجام این کار وضعیت را به نفعت تغییر می دهد؟

در گام چهارم بسیار مهم و اساسی است که درمانگر کاملاً بدون نظر و بیطرفانه رفتار کند. این خود مراجع است که باید به این سؤال کلیدی پاسخ دهد. در اکثر موارد همین که مراجعین نسبت به رفتار خود هوشیار می شوند، سریعاً متوجه می شوند که آنچه انجام می دهند فایدهای در بر ندارد و به حل مشکل شان کمکی تمی کند. ولی در برخی موارد وقتی آنها نمیدانند چگونه رفتار بهتری انجام دهند، نمی خواهند با این واقعیت که رفتارشان بی فایده است نیز رودررو شوند، چرا که اذعان به این که رفتاری که می کنم عبث و بیهوده است، دردناک و ناراحت کننده است. در اینجا شاید خوب باشد که درمانگر نظر و دیدگاهی را به او پیشنهاد کند. ولی هنگامی که پیشنهاد ارائه شد، باید همواره تأکید شود که این فقط یک نظر و یک دیدگاه است. مهم چیزی است که مراجع باور دارد. در شرایط نادری مانند کار با یک بیمار کاملاً سایکوتیک و هذیانی شاید پیش بیاید که به صورت مستقیم پیشنهاداتی برای انجام رفتارهای مؤثرتر و مثبت به مراجع ارائه کنیم، در غیر این صورت و در اکثر موارد حتا افراد بسیار پریشان حال تیز اگر درمانگر به طور منظم و بجا سؤال: اکنون چه می کنی؟ را طرح کرده و کانون توجه مراجع را بیشتر و بیشتر به «رفتار» او جلب نماید، در سایهٔ رابطه خوب و گرم با درمانگر، به دست آوردن توانمندی های لازم و کمی درک و فهم زیربنای رفتار خود و چند رفتار – هر چند جزیی و مختصر – مثبت و کارآمد حتا مراجعین با مشکلات جدی مثل روان پریشان نیز می توانند شروع به ارزیابی خود بکنند که «آنچه اکنون انجام می دهم، کمکی به رفع مشکل من نمی کند» یا «آنچه انجام می دهم برای من سودی در بر ندارد.»