لذات فلسفه – ویل دورانت
چاپ مقالهما فلسفه را «دورنمای کل» و «عقلی که خود را بر حیات می گستراند و آشفتگی را به وحدت برمی گرداند» تعریف خواهیم کرد. (ویل دورانت)
صحبت در مورد کتابی 500 صفحه ای آن هم با موضوع فلسفه مشکل است اما آیا هیچ نباید سعی کرد؟
فلسفه چیست و از چه ابعادی تشکیل شده است؟ حقیقت چیست؟ آیا ایده آلیست ها درست میگویند که حقیقت زائیده ذهن ماست یا رئالیست ها حقیقت فی نفسه بیرون از ما وجود دارد؟ آیا حقیقت جهان ماده است یا روح (معنویت)؟ بالاخره دعوای بین این دو مکتب را می توان به صلح رسانید؟ آیا انسان ماشین است یعنی از قوانین مکانیکی در طبیعت پیروی می کند؟ جایگاه روان در انسان کجاست؟ (فصول اول تا چهارم)
شناخت دنیای امروز بدون شناخت تغییرات اساسی در جهان بینی مردمان امکان پذیر نیست. یکی از تغییرات اساسی، روی آوردن به صنعت و تکنولوژی است. اما آیا اخلاق ثابت است؟ یعنی میتوان همان اصول اخلاقی جامعه کشاورزی را در جامعه صنعتی رعایت کرد؟ جایگاه زندگی زناشویی، زن و مرد امروزی و کودکان در جامعه صنعتی کجاست؟ (فصول پنجم تا دوازدهم)
از خواندنی ترین فصول این کتاب، فصل چهارده با موشوع فلسفه تاریخ است. ویل دورانت تاریخ را بر اساس دین، جغرافیا، نژاد، اقتصاد و روانشناختی مورد تحلیل قرار می دهد. در فصول بعد مباحث سیاست و تاریخ شکل گیری دین مورد بحث قرار می گیرد.
شاید بتوان گفت مهمترین حرفی که «ویل دورانت» در کتاب «لذات فلسفه» به آن اشاره میکند، این باشد که: «فلاسفه پیروز شدند؛ ولی آنها در این پیروزی یک چیز را فراموش کردند؛ آنان توجه نکردند که اخلاق منهای ضمانتهای دینی نمیتواند به جامعه، تسلط بر نفس را، که یک ضرورت است، ببخشد…» ویل دورانت در این کتاب تاکید میکند: لذت فلسفه، مانند مراحل عالیه عشق است که مردم سفله را بدان راهی نیست…
بخشهایی از کتاب:
در سر تا سر زندگی انسان، «عشق» از هر چیز جالبتر است، و تعجب اینجا است که فقط عده کمی درباره ریشه و گسترش آن بحث کردهاند در هر زبانی دریائی از کتب و مقالات ، تقریبا از قلم هر نویسندهای درباره عشق پیدا شده است و چه حماسهها و چه اشعار شورانگیزی که درباره آن به وجود آمده است، با این همه چه ناچیز است تحقیقات علمی محض درباره این امر عجیب، و اصل طبیعی آن، و علل تکامل و گسترش شگفت انگیز آن، از آمیزش ساده «پروتوزوئا» تا فداکاری «دانته» و خلسات «پترارک» و وفاداری «هلوئیز، به ابلارد». ص115
* داستانهای هزار و یک شب نشان می دهد که سرودهای عاشقانه از قرون وسطی جلوتر بوده، ولی ترغیب عفت و پاکدامنی از طرف کلیسا که او را به علت دور از دسترس بودن جذابیت بخشید، مایه نضج غزل عاشقانه گردید، حتی لارشکوفو نویسنده نیش زن میگوید : «چنین عشقی برای روح مانند جان برای بدن است» …این استحاله میل جسمانی را به عشق معنوی چگونه توجیه کنیم؟ چه موجب میشود که این گرسنگی حیوانی چنان صفا و لطف بپذیرد که اضطراب جسمانی به رقت روحی تبدیل شود… آیا رشد تمدن است که به علت تأخیر انداختن ازدواج موجب میشود تا امیال جسمانی برآورده نشود و بدرون نگری و تخیل سوق داده شود و محبوب را در لباس رنگارنگی از تخیلات امیال نابرآورده جلوهگر سازد؟ آنچه بجوئیم و نیابیم عزیز و گرانبها میگردد، زیبایی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ضعیف و با منع و جلوگیری قوی میگردد.» ص133
* مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بدون آنکه بداند حس میکند که این خودداری ظریفانه از یک مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بدون آنکه بداند حس میکند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر میدهد، حیا و در نتیجه عزیز بودن زن و معشوق واقع شدن او برای مرد پاداشهای خود را پس انداز میکند و در نتیجه نیرو و شجاعت مرد را بالا میبرد و او را به اقدامات مهم وا میدارد و قوائی را که در زیر سطح آرام حیات ما ذخیره شده است بیرون میریزد.» ص165
حتی مقدمه این کتاب خواندنی است.
نام کتاب: لذات فلسفه (پژوهشی در سرگذشت و سرنوشت بشر)
نویسنده: ویلیام جیمز دورانت
مترجم: عباس زریاب خوئی
سال: 1921 (تصحیح در 1952)
انتشارات علمی و فرهنگی