روشهای عشق زن و مرد – قسمت اول

چاپ مقاله

روشهای عشق زن و مرد – قسمت اول

 

 

زن به همان شیوه مرد عشق نمی ورزد!

ضرب المثل قدیمی است که می گوید: «زن به همان شیوه مرد عشق نمی ورزد.» البته فقط با دیدگاه روان کاوی می توان این مطلب را تأیید کرد. بایرون می گوید: «عشق یک مشغولیت در زندگی مرد است، اما برای یک زن خود زندگی است.» بالزاک می گوید «در بالاترین سطح زندگی یک مرد، شرف و افتخار قرار دارد و اوج زندگی یک زن عشق است» نیچه می گوید: «کلمه عشق برای زن و مرد دو مفهوم و معنای متفاوت دارد. چیزی که زن از این کلمه درک می کند به قدر کافی روشن است. برای او نه تنها به معنای فداکاری، بلکه هدیه کامل جسم و روح بدون ملاحظه و بدون توجه به چیز دیگری است. این عدم وجود شرط، باعث وفاداری در عشق یعنی تنها چیزی می شود که او دارد. همان طور، اگر مردی به زنی عشق بورزد فقط نوعی از عشق است که او خواهان آن است.

در نتیجه مرد از آن آگاه نیست که همان نوع از احساس که انتظارش را از زن دارد برایش مناسب نیست. اگر مردانی هستند که تمنای تسلیم محض را تجربه می کنند به نظر من نمی توانند مردان حقیقی باشند»  بدون شک، عشق در زندگی زن نقش نخست را بازی می کند. گاهی این عشق چنان چیره است که تمام زندگی زن وقف آن می گردد. بعید است که عشق در زندگی مرد جایگاهی آن چنان مسلط به چنگ آورد.

 

اهمیت آموزش و پرورش و روشهای تربیتی والدین

البته در این تفاوت، آموزش و پرورش و روشهای تربیتی والدین نقش بسیاری دارند. معمولا به پسر بچه، عروسک برای بازی نمی دهند. در عوض به او مدلهایی از ترن برقی و هواپیما، دوچرخه یا ابزار داده می شود. و به او گفته نمی شود که وقتی بزرگ شد ازدواج خواهد کرد، اما می گویند که دکتر، مهندس یا کشاورز و غیره خواهد شد. در حالی که دختر کوچک، خود را با مادر می شناسد و با او خود را همسان می بیند، مادری که کاملا خود را وقف خدمت به شوهرش و بچه هایش کرده است و یک پسر عادی خود را با پدرش می شناسد که شغلی و عملکردی اجتماعی دارد و در زندگی اش و بچه هایش، نقشی دیگر و احتمالا درجه دومی بازی می کند. اگر مرد و زن هر دو از این تفاوتها و روشهای عشق ورزی آگاه باشند، بسیاری از مشکلات و اختلافات برطرف می شود.

روشهای عشق زن و مرد - قسمت اول

برای زنان پذیرش این مطلب مفید است که اگر مردی که به او عشق می ورزند، به همان طریق آنها عاشق نباشد، به معنای آن نیست که عشق کمتری دارد. همان طور برای مردان، در نظر گرفتن جایگاه عشق در زندگی همسرشان باعث دوری از رنج زن و مانع نومیدی رنج آور خودشان خواهد شد. مردان، به عشق و دوست داشتن، عمیق تر از زنان می نگرند؛ مثلا زنان گل را دوست دارند، ولی آن را از شاخه جدا می کنند. ولی مردان کندن یک گل را مساوی با مرگ آن می دانند. زنان گاهی شیفته یک مرد می شوند، ولی بعد از مدتی او را رها می کنند و با دیگری ازدواج می کنند. (البته این مسأله در مردان هم وجود دارد ولی درصد آن کمتر از زنان است. به طور کلی، زنان دوست دارند، ولی اذیت هم می کنند. بچه هایشان را دوست دارند ولی آنان را آزار هم می دهند. زنان خیال می کنند که دوست دارند، ولی می رنجانند و ارزشها را فدا می کنند. در حالی که مردان به ارزشها اهمیت بیشتری می دهند.

از نظر عشقهای عارفانه، زنان چندان عمیق نیستند، اما در عشق ورزیدن سطحی، واقعا مهارت دارند. اگر دفاتر خاطرات آنان را ورق بزنید پر از خاطرات عشقی مختلف است. در برنامه های عشقی، زنان همیشه شروع کننده هستند، ولی به مرور زمان طوری رفتار می کنند تا همه فکر کنند که مردان شروع کننده بوده اند، اما هیچ مردی بدون رضایت و علامت زن به طرف او نمی رود و این زنان هستند که ابتدا با حرکات و علایم و نشانه ها شروع می کنند و مرد را به دنبال خود می کشانند.