روانشناسی یا مشاوره ؟ مسئله این است: چگونه برای ادامه تحصیل انتخاب کنم؟

چاپ مقاله

روانشناسی یا مشاوره؟
مسئله این است: چگونه برای ادامه تحصیل انتخاب کنم؟

روانشناسی یا مشاوره؟ مسئله این است: چگونه برای ادامه تحصیل انتخاب کنم؟

از روزی که در حال انتخاب رشته برای کارشناسی بودم تا امروز که در مقطع ارشد مشغول تحصیل هستم، همواره یا خودم با این سوال روبرو بودم یا اطرافیانی که قصد انتخاب داشتند از من می پرسیدند: روانشناسی یا مشاوره؟
مطمئنا شما هم که الان در حال مطالعه این مقاله هستید برای یافتن پاسخ به اینجا آمده اید و حدس می زنم از بین جستجوهای اینترنتی که شما را بیشتر گیج کرده است عبور کرده اید و ذهن مشوش و مغشوشی دارید. در این مقاله قصد دارم تجربه سال ها پاسخی که به این سوال داده ام را در اختیار شما قرار دهم. پس برای انکه بدانید روانشناسی یا مشاوره ؟ در ادامه با ما همراه باشید:

آینده شغلی

شاید مهمترین سوال و دغدغه بسیاری از شما خوانندگان عزیز درآمد و وضعیت شغلی است. به طور کلی رشته روانشناسی (و زیرشاخه های آن) و همچنین مشاوره (و زیرشاخه های آن) جزء رشته های پولساز به حساب می آیند و این تصور فراگیر که فرصت های شغلی رشته روانشناسی بهتر و به طور کلی این رشته (بخصوص زیرشاخه بالینی) پولساز است یک خطای اساسی است. عمده علت به وجود آمدن این تصور غلط به تاریخچه حضور روانشناسی و مشاوره در ایران برمی گردد. به همین سبب پیش از پاسخ به این سوال به بررسی تاریخی کوتاهی خواهیم پرداخت.

تاریخچه روانشناسی و مشاوره در ایران

نکته نخست اینکه رشته روانشناسی زودتر از مشاوره به ایران ورود پیدا کرد و فرصت بیشتری برای جا انداختن خود داشت. این فاصله حضور، خود عاملی شد برای آزمون و خطای پیشکسوتان و باز کردن جای پا در جامعه ای که روانشناسی را در تضاد با دین می دید. (که البته هنوز هم این دیدگاه در عرصه هایی به قوت خود پابرجاست)

نکته دوم که نباید به راحتی از آن گذشت، درخشش پیشکسوتان رشته روانشناسی در پاسخ به برخی نیازها و سوالات جامعه دانست. اساتیدی که در رشته روانشناسی بالینی یا عمومی تحصیل کرده بودند، در خلأ نبود پاسخگویی به سوالات نوجوانان و خانواده های آنان (بخصوص در حیطه روابط دو جنس و مسئله ازدواج) نقش پر رنگی ایفا کردند که این خود باعث پررنگ شدن این رشته در چشم مردم ایران شد. به طور قطع با کمی پرس و جو از افرادی که در حال حاضر بین 40-60 سال سن دارند در مورد برنامه های رادیو و تلویزیونی با محوریت روانشناسی و سبک زندگی، به اسامی اساتید مشهوری برخواهیم خورد که خود تایید کننده این سخن است.

 

دیدگاه پزشکی و بیمارانگارانه

نکته سوم نگاه پزشکی و بیمارانگارانه مردم ایران است که با روانشناسی بیشتر تطابق دارد تا مشاوره. البته منکر این نیستیم که دانشجویان روانشناسی به علت مطالعاتی که در زمینه فیزیولوژی و مغز دارند به فهم خاص خودشان از مسائل دست پیدا می کنند اما الزاما این به معنی عمیق تر و ژرف تر بودن این نگاه نسبت به نگاه مشاوران نیست؛ همانگونه که در بسیاری از مجامع علمی به کاهشگری موجود در علم روانشناسی تاخته اند اما کمتر در ایران از آن صحبت می شود.

نکته چهارم گرایش افراد نخبه و باهوش به رشته روانشناسی (بخصوص بالینی) است. افرادی که عموما تا کارشناسی در رشته های تجربی و ریاضی بوده اند و به هر دلیلی متوجه می شوند که علاقه و استعدادشان به علوم انسانی و روانشناسی است.

عموم این افراد با توجه با نکات پیشین به دنبال عنوان دهن پر کن روانشناسی بالینی می روند و حضور این افراد به درخشیدن بیش از پیش دانشجویان این رشته منجر می شود. البته که آخر سر، پا در کفش دیگر متخصصان می کنند چرا که علاقه آنها مثلا خانواده درمانی بوده اما به علت نبود راهنما برای کمک در انتخاب رشته، فریب حرف های عوامانه را خورده اند و این انتخاب اشتباه باعث تداخل کار مختصصان در ایران شده است. (گاها روانشناسان بالینی و تربیتی مشاوره طلاق و ازدواج می دهند!)
با توجه به این نکات در مورد تاریخچه رشته روانشناسی و مشاوره (و تاکید میکنم: نیز زیرشاخه های آنها) به پاسخ سوالات برمیگردیم.

آینده شغلی روانشناسی بهتر است یا مشاوره؟

صادقانه اگر بخواهم پاسخ شما را بدهم هیچکدام و هردو! به جرات آنچه که تفاوت ایجاد می کند مهارت شما در عمل است که آینده شغلی شما را تضمین می کند و خوشبختانه در این دو رشته هر کسی که مهارت های لازم جهت کارش را داشته باشد می تواند درآمد مقبولی داشته باشد. به همین دلیل توصیه می کنیم به جای دغدغه در مورد بازار کار این دو رشته بر علاقه و گرایش خودتان متمرکز شوید.

اما اگر باز هم قانع نشده اید و به دنبال پاسخ آینده شغلی کدامیک بهتر است می باشید باید بگویم که با در نظر گرفتن شرایط فعلی جامعه: مشاوره! چراکه جمله “رفته ام پیش مشاور” نه تنها انگ دیوانه بودن را به دنبال ندارد که در برخی موارد کلاس کار هم هست! علت دیگر اینکه حضور افراد در این رشته با وجود رغبت هایی که جدیدا دیده می شود هنوز به پررنگی رشته روانشناسی نیست و زمینی نسبتا بکر به حساب می آید.

البته نکته دیگری را نیز باید روشن کرد: انتخاب روانشناسی به عنوان علمی و کاربردی تر بودن نسبت به مشاوره یا کسی که روانشناس است مشاوره هم می تواند بدهد حرف هایی بی اساس هستند. شما بر اساس کاربرد علم روانشناسی، گرایشی از روانشناسی یا مشاوره را باید انتخاب کنید و بعدها در این زمینه مشغول شوید. گذشته از آن مشاوره و فعالیت بالینی نیازمند مهارت هایی مختص به خود می باشند و با صرف داشتن دانش بالا در زمینه روانشناسی، شخص نمی تواند حتی روانشناس خوبی باشد، چه برسد به مشاور و بالعکس. در ادامه اشاره هایی به این نکات خواهیم کرد.

علاقه و استعداد من چیست؟

 

 

یقینا مهمترین سوالی که هنگام انتخاب بین این دو شاخه از علم باید پرسید همین است: علاقه و استعداد من چیست؟ چگونه باید استعداد و علاقه خود را کشف کنم؟ به طور تجربی برای پاسخ به این سوال چند راه کار توصیه می کنم که حداقل خودم و کسانی که از من در این مورد پرسیده اند نتیجه گرفته اند.

چرا میخواهید روانشناسی یا مشاوره بخوانید؟

پاسخ به این سوال حیاتی است. سعی کنید به این سوال در فضایی غیر هیجانی پاسخ بدهید. بعضی اشخاص به علت مسائل خانوادگی خودشان این رشته را انتخاب می کنند. مثلا وجود یک کودک معلول یا مشاجرات خانوادگی. بعضی اشخاص هم به علت علاقه به شخص یا استادی خاص. سعی کنید با خلوت کردن با خودتان و گاهی صحبت با دیگران به ریشه یابی علت انتخاب روانشناسی یا مشاوره بپردازید. یقینا کسی که به علت وجود کودکی معلول در خانواده یا فامیل وارد این فضا می شود بهتر است که به سراغ روانشناسی کودکان استثنائی یا بالینی کودک برود.

کسی که با دغدغه مشاجرات خانوادگی آمده به سراغ مشاوره خانواده یا خانواده درمانی و کسی که با دغدغه دوران پیری آمده به سراغ مشاوره توانبخشی برود. یا اگر به علت علاقه به یک سخنران یا استاد به این سمت گرایش پیدا کرده اید کمی دقت کنید که به کدام صحبت های او علاقه مند هستید و او بیشتر در چه زمینه ای فعال است. این کار همچنین به شما کمک خواهد کرد که راحت تر نظریه و رویکرد خود در روانشناسی و مشاوره را انتخاب کنید.

البته نباید فراموش کرد که این صرفا در راستای کشف بخشی از علاقه شما به گرایش های مختلف کمک خواهد کرد. جدای از این باید مسائل دیگری را در نظر گرفت.

استعداد شما چیست؟

یکی از اساسی ترین کارهایی که هنگام انتخاب رشته باید صورت بگیرد (و همه آگاهیم که صورت نمیگیرد!)، بحث استعدادیابی است. آیا استعداد و شخصیت من به صورت کلی با این رشته همخوانی دارد؟ گاهی اوقات اشخاص با یک انگیزه قوی و با انتخابی هیجانی وارد مسیری می شوند که پایان آن پشیمانی است، چراکه نه به استعداد خود توجهی کرده اند و نه از پستی و بلندی های مسیر آگاهی داشته اند. برای استعدادیابی یکی از بهترین گزینه ها آزمون مایرز-بریگز می باشد که بر اساس آن مشاغلی به شما توصیه می شود. اگرچه در تمایز بین روانشناس و مشاور چندان کارا نیست اما حداقل به شما کمک می کند که از انتخاب های هیجانی در امان باشید و با استعداد در زمینه هوافضا یا حسابداری به اشتباه به سمت روانشناسی و مشاوره نروید.

جدای از آن (همانطور که گفته شد) از افرادی که این مسیر را رفته اند در مورد پستی و بلندی های مسیر بپرسید. برای مثال این دو رشته دیربازده هستند و شما باید برای یک فعالیت قانونی و صحیح تا پایان کارشناسی ارشد منتظر باشید. جدای از آن، این دو رشته جزء رشته هایی هستند که تا زمان پولسازی به پولسوزی نیاز دارند و بدون شک با مطالعه صرف و عدم حضور در کارگاه ها و کارورزی های معتبر نمیتوان موفق بود.

نگاهی به خارج داشته باشید

به طور قطع آنچه که در دانشگاه و در ایران ارائه می شود تمام روانشناسی و مشاوره نیست. همواره نیم نگاهی به خارج از ایران داشته باشید و اتفاقاتی که در دیگر کشورها می افتد را رصد کنید. در کشور ما (چه دانشگاه، چه جامعه) جای خالی بسیاری از ایده های خوب و کاربردی حس می شود که یا انجام آن، تخصص و وظیفه مشاور و روانشناس است یا مشارکت آنها را می طلبد.

این زمینه ها و ایده ها ممکن است علاقه و استعداد شما باشد که در ایران نیست؛ با هر روشی که می شناسید از آنها اطلاع کسب کنید و به دنبالشان بروید. همچنین به یاد داشته باشید که ما رشته هایی مانند مشاوره تحصیلی، شغلی و توانبخشی داریم که به علت درست تعریف نشدن آنها در جامعه و حتی مجهول بودن آنها برای خود اساتید و دانشجویان مورد غفلت واقع شده اند.

تجربه کنید!

بله، تجربه کنید! شاید بد نباشد اول کمی یالوم بخوانیم:
گفتم “جولیا، اجازه بده سوال ساده‌ای ازت بکنم. چرا مرگ این قدر ترسناک است؟ چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را می‌ترساند؟” فوراً پاسخ داد “همه کارهایی که انجام نداده‌ام.” … از بیشتر مراجعه کنندگان می‌پرسم”دقیقاً از چه چیز مرگ می‌ترسید؟” پاسخهای مختلفی که به این پرسش می‌دهند، غالباً به درمان سرعت می‌بخشد.

پاسخ جولیا “همه کارهایی که انجام ندادم” به جانمایه‌ای اشاره می‌کند که برای همه آنهایی که به مرگ می‌اندیشند یا با آن روبرو می‌شوند اهمیت دارد: رابطه دو جانبه بین ترس از مرگ و حس زندگی نازیسته. به عبارت دیگر، هر چه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربه کامل زندگی هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است: “زندگیت را به کمال برسان و بموقع بمیر.” همان طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تاکید کرده است: “برای مرگ چیزی جز قلعه‌ای ویران به جا نگذار.”

 

تجربه شخصی نویسنده مقاله

به طور قطع تجربه افراد از تحصیل و حضور در موقعیت های مختلف به آنها کمک خواهد کرد تا با آگاهی بهتر و چشم هایی باز انتخاب کنند. مثلا تجربه شخصی نویسنده این مقاله از تحصیل در کارشناسی روانشناسی بالینی و حضور در کلاس اساتید مختلف با گرایش های مختلف او را به این نتیجه رساند که روانشناسی بالینی با تمام خوبی هایش مناسب او نیست و در مقطع ارشد با تغییر گرایش با رتبه 3 به سراغ مشاوره خانواده و رویکرد وجودی رفت. یقینا شما نیز در طول تحصیل خود اساتید و درس های مختلفی را خواهید چشید که کمک بزرگی به پیدا کردن مسیر و انتخاب نهایی شما می کند. بنابراین توصیه آخر این است که برای مرگ چیزی جز قلعه‌ای ویران به جا نگذار!