رابطه با فرزندان

چاپ مقاله

با سلام. مراجع خانمی 38 ساله است که مشکلات بسیاری را در زندگی خود پشت سر گذاشته. علت اصلی مراجعه به بیان خودشان این است که دیگر توانایی کنترل دو فرزند (یک پسر هشت ساله و یک دختر 12 ساله) خود را ندارد. در حالی که مراجع بی قرار بود و مدام گهگاهی گریه می کرد میگفت که دو فرزندش مدام به یکدیگر فحش های بسیار زشت می دهند و با یکدیگر بدرفتاری می کنند و یکدیگر را کتک می زنند. بد رفتاری آنها به حدی است که از مهمانی رفتن امتناع می کنند. این خانم به متخصصان مختلفی مراجعه کرده و تشخیص آنها اختلال سلوک می باشد. به گفته مراجع پدر خانواده نیز یک فرد پرخاشگر است و او را مسئول این مشکلات میداند. مراجع از این موضوع به شدت رنج می برد که دو فرزند او با وی بسیار بدرفتار هستند و به هیچکدام از حرفای او گوش نمی دهند و به قول خودش دیگر حساب نمی برند. همچنین می گوید که وقتی پدرشان می آید کمتر بدرفتاری می کنند ولی وقتی با من تنها هستند از هیچ رفتاری دریغ نمی کنند. وقتی بیشتر صحبت کردیم مراجع شروع به دادن اطلاعاتی ذر زمینه پدر و مادر و برادر خود کرد. او یک برادر معتاد به شیشه دارد که این خانم تمام حقوق و دارایی خود را برای تامین مواد برادر صرف کرده. و به طور کلی خانواده نامنسجمی داشته.
مداخلات من:
به دقت به حرفای او گوش کردم .تلاش کردم او را به صحبت بیشتر ترغیب کنم،کمی اطلاعاتی در رابطه با زمان شروع مشکلات و روابط بین فرزند و والدین به دست آوردم. تصمیم این است که جلسات ابتدایی را با خود او برگزار کنم و بعد از چند جلسه اعضای دیگر را وارد درمان کنم. به نظر من بخشی از مسئله مربوط به نیازهای درونی خود مراجع و بخش دیگر مربوط به سبک رابطه ای بین اعضای خانواده و ائتلاف ها می شود. اگر راه حل و پیشنهادی دارید لطفا مرا راهنمایی کنید.