درد

چاپ مقاله

درد شما شکستن پوسته ای ست که فهم شما را دربردارد. همان گونه که هسته ی میوه باید بشکند تا مغز آن آفتاب ببیند، شما هم باید با درد آشنا شوید. واگر می توانستید دل خود را از اعجازهای زندگی خود در شگفت بدارید، درد شما هم کمتر از خوشی شما شگرف نمی نمود. و آنگاه فصل های دل خود را می پذیرفتید ، چنان که همیشه فصل هایی را که بر کشتزارهاتان می گذرد پذیرفته اید. و زمستان های اندوه خود را با متانت نظاره می کردید. بسیاری از دردهایتان را شما خود برگزیده اید. این داروی تلخی ست که با آن طبیب درون شما خویشتن بیمارتان را درمان می کند. پس به این طبیب اعتماد کنید و داروی او را با صبر و آرام بنوشید : زیرا که دست اورا، اگرچه سخت و سنگین باشد ، دست مهربان ذات ناپیدا راهبری می کند، و جامی که او می آورد، اگرچه لبهاتان را بسوزاند، از گلی ساخته شده است که کوزه گر دهر آن را با اشک پاک خود سرشته است.

پیامبر و دیوانه (جبران خلیل جبران)