دختربچه ای که پدرش را نمی شناسد- شیما ملاجعفر
چاپ مقالهخانمی 37 ساله، فرزند ششم و آخر خانواده با تحصیلات دیپلم بعد از ده سال زندگی مشترک از شوهرش جدا شده دلیل طلاقش را اعتیاد، روابط نامشروع و سالهای آخر زندگی گرایش شوهرش به جنس موافق (همجنسگرایی) عنوان کرده. خانم در طول زندگی مشترک باردار نشده بوده (طبق گفته خودش بچه نمیخواسته بخاطر وضعیت شوهرش) اما هنگام طلاق 3 ماهه باردار بوده با توافق طرفین به شرط دریافت حق حذانت فرزندش در قبال مهریه از شوهرش جدا شده. حالا بعد از سه سال دختر کوچکش بهانه پدر را میگیرد به گفته خانم جوری که گاهی از دست دخترش کلافه میشود. دقیقا در همین زمان از طریق آشناها متوجه شده که شوهرش هم به دنبال او میگردد و اعلام کرده میخواهد دخترش را ببیند. این خانم وحشتزده شده و ترس و اضطراب زیادی او را فراگرفته به گونهای که شبها نمیتواند بخواب، وقتی به خیابان میرود مدام احساس میکند که شوهرش به تعقیب او آمده باشد و بیم این را دارد که شوهر سابقش یک دفعه سر راهش سبز شود. میگوید نمیدانم با دخترم چکار کنم، چگونه با او حرف بزنم و یا اصلا اجازه بدهم که شوهر سابقم دخترم را ببیند. البته طبق گفته آشناها شوهر ترک کرده و شغل و زندگی مشترکی با خانمی که از فامیلهایش است را شروع کرده.