خلا وجودی

چاپ مقاله

خلاء وجودی یک پدیده ی بسیار گسترده و شناخته شده ی سده بیستم است. این مساله حاصل دو عاملی است که انسان در گذرگاه تاریخی خود برای رسیدن به مقام انسانیت از آن چشم پوشیده است
1 – نخست اینکه بشر پس از تکامل ، و جدایی از حیوانات پست تر، سائق ها و غرایزی که رفتار حیوانی او را جهت می بخشید و هدایت می کرد و ضمنا حافظ او نیز بود از دست داد و انسان مجبور شد که فعالانه به انتخاب آنچه انجام می دهد بپردازد.

2 – دیگر، در تحولات اخیر انسان متحمل ضایعه ی دیگری نیز شده است و آن اینکه دیگر آداب و سنن و ارزشهای قالبی رفتار او را هدایت نمی کند.

هر چه تاثیر دین و یا قراردادهای اجتماعی کاهش یابد، انسان مسوول تر و تنهاتر می شود. حالا دیگر غریزه ای به او نمی گوید که چه باید کرد. و سنتی نمی گوید که چگونه باید رفتار کرد و گاه حتی نمی داند که در آرزوی انجام چه کاری است. در عوض او یا در آرزوی انجام کاری که دیگران می کنند، که موجب پیروی و همرنگی با جماعت می گردد و یا کاری را می‌کند که دیگران از او می خواهند و مطالبه می کنند. که این نیز خود تن سپردن به دیکتاتوری و تبعیت مطلق است. این خلا وجودی اغلب به شکل ملالت و بی حوصلگی پیوسته خودنمایی می کند، این مطالب منطبق بر گفته شوپنهاور است که : «بشر محکوم ابدی کشمکش میان دو قطب متضاد پریشانی و اضطراب از یک سو و اندوه و ملال از سوی دیگرست.»