تنهایی و دلهره انسان امروزی: انسان در جستجوی خویشتن

چاپ مقاله

تنهایی و دلهره انسان امروزی: انسان در جستجوی خویشتن

 

تنهایی انسان

ویژگی دیگر انسان امروزی احساس تنهایی است که افراد معمولی آن را “جدایی” یا”دورافتادگی” و کتاب خوانها و به روزها “از خود بیگانگی” یا ” دل کندگی از خود” مینامند. این آدمها با اینکه چندان علاقه ای به گردهمایی با مردم ندارند برایشان مهم است که به مهمانیها و گردهماییها دعوت شوند. اما نه برای اینکه از بودن با دیگران و از دوستیها و رفاقتها و از شرکت در اجتماعات لذت می برند (چون غالباً در مهمانیها و گردهماییها حوصله شان سر میرود) بلکه از این لحاظ که دعوتشان به مهمانیها و گردهماییها نشان میدهد که تنها نیستند. برای بسیاری از آدمها تنها بودن چنان دردناک است که گویی از معنی و ارزش مثبت تنها و با خود بودن اطلاعی ندارند و حتی گاهی از تصور تنها بودن وحشت می کنند. به قول آندره ژید “خیلی ها از اینکه خود را تنها ببینند می ترسند و پریشان و ناراحت می شوند و در نتیجه هیچوقت خود را نمییابند”. احساس تهی بودن” و “تنها بودن” با هم هستند. برای مثال، وقتی اشخاص از به هم خوردن یک ارتباط عشقی صحبت میکنند نمی گویند که احساس عم l تحقير دارند. بلکه میگویند احساس ”خالی بودن” یا “تهی بودن” دارند. یک نفر گفته است که احساس از دست دادن دیگران مثل احساسی است که از دهن دره حاصل می شود؛ خلاء ناشی از حوصله سررفتگی و بی حالی کسی که در دل مطمئن نیست که چه می خواهد و در مورد امور زندگی چه احساسی دارد وقتی با تغییرات بزرگ و تکان دهنده در زندگی شخصی و اجتماعی رو به رو می شود متوجه می شود که خواستها و هدفهای عادت شده و معمولش برای امنیت خاطر و جهت دادن به زندگیش کارساز نیستند.

 

تنهایی و دلهره انسان امروزی: انسان در جستجوی خویشتن

ارتباط با دیگری

در چنین حالی او خود را از درون تهی احساس میکند و در مقابله با در هم ریختگی ها و سردرگمیهای جامعه احساس خطر می نماید و واکنش طبیعی اش این خواهد بود که به دیگران روی بیاورد؛ به این امید که دیگران او را در یافتن راه و جهت زندگی یاری کنند و یا، لااقل، به او بفهمانند که در رویاروئی با مشکلاتش تنها نیست. بنابراین باید گفت که “تهی بودن” و “تنها بودن” دو مرحله یا دوروی یک فرایند هستند، فرایند احساس اضطراب و نگرانی.

شاید هنوز باشند کسانی که موج عظیم اضطراب و دلهره بعد از انفجار بمب اتم در هیروشیما را به یاد دارند. خطری بسیار جدی احساس می شد، این خطر که ممکن است ما آخرین نسل انسانها باشیم؛ انسانهای وحشتزده ای که نمی دانستند چه کنند و به کدام جهت روی آورند. جالب اینکه در آن زمان و در آن شرایط واکنش عده ای از مردم احساس تنهایی شدید و عمیق بود.

نورمن کوزین در مقالهای با عنوان انسان امروزی منسوخ است ” عمیقترین احساس انسانهای هوشمند و با شعور را بیان کرد. حرف او این نبود که چگونه خود را از آسیب و آفت تشعشع اتمی محفوظ بداریم، یا چگونه با مسائل سیاسی و مشکل تخریب که به دست انسانها برای انسانها صورت خواهد گرفت روبه رو شویم. حرف او در واقع تأمل و تفکری بود درباره مشکل تنهایی. او نوشت “همه تاریخ بشری شرح تلاش انسان برای رفع احساس تنهایی است”.

[irp posts=”5984″ name=”ارتباط مؤثر”]

دلیل ترس از تنهایی

احساس تنهایی وقتی پیش میآید که سان خود را تهی میبیند و میترسد. این ترس نه از این نظر است که مثل حیوانات وحشی در گله و در جمع با همنوعان خود احساس امنیت میکند و خود را از خطر محفوظ می دارد و نه از این نظر که بودن با دیگران پر کننده خلاء روحی اوست (هر چند این یکی از نیازهای روانی انسان در مواقع تنهایی و احساس دلنگرانی و اضطراب است). دلیل جدی تر ترس از تنهایی این است که انسان در ارتباط با انسانهای دیگر خود را می شناسد و وقتی تنهاست و با دیگران در ارتباط نیست از اینکه شناخت خودش را از دست بدهد و نداند چی است و کسی است وحشت می کند. انسان موجود جاندار اجتماعی است با دوران کودکی طولانی، در آن دوران نه تنها برای برآورده شدن نیازهای جسمانی خود به دیگران مثل پدر و مادر و نزدیکان متکی است بلکه آگاهی به چنین و چنان بودن خویشتن را، که لازمه شناخت و جهت دادن به زندگی است، از ارتباط با دیگران به دست می آورد.

 

«برگرفته از کتاب انسان در جستجوی خویشتن ، نوشته ی رولو می»