تشابهات افکار نیچه و فروید

چاپ مقاله

به راستی آدمی دربـاره خـویـشـتـن چـه مـی دانـد ؟ . . .

آیا طـبـیـعت مهم ترین نکته ها را حتی درباره بدن خود او پـنـهـان و مـسـتـور نـکـرده است؟! آیا بـهـم پـیـچـیـدگـی احـشـایـش، جریان تند گردش خونش و لرزش نـا بـسـامـان بـافـت هایش را نـهـاننـکرده است تا او را ” زنـدانـی دانـشـی غـرور انـگـیـز و پـنـدار گـونـه ” کند؟! طبیعت “«کـلـیـد ها»” را دور انـداخـتـه است . وای بر آن کنجکاوی مرگ آوری که حتی لحظه ای بتواند از “«اتـاق آگـاهـی»” خود به بـیـرون بنگرد، و دریـابد که این آدمی که نسبت به نـادانـی خود بی تفاوت است، در چه موقعیت بی رحمانه، حریص، سـیـری نـا پـذیـر و مرگباری جای گرفته است. همچون آن رویـا : « آسـودن بـر پـشـت بـبـر »، آخر در این جهان وحـشـی با این اوضـاع که شـاهـد آنـیـم، انگیزه ی حـقـیـقت کدام است؟!

( “« نیچه ، برگرفته از رساله ای درباره حقیقت و کذب به معنای فراسوی اخلاق برگرفته از نسخه اصلی F. Nietzcheh , Wereke . PAGE : 316 »” )
فـرويـد در باره نـيـچـه به نقل از کتاب “نـقـد عـقـل مدرن” می گوید :
«” احتمالا نيچه پيش از من ، آنچه را من به سختي و از طريق تخت روانكاوي كشف كرده بودم با توسل به امكانات تفكر فلسفي گفته بود ، و به اين دليل است كه من نـخـواسـتـه ام جلوتر روم و نيچه را بيشتر بخوانم ، از ترس اينكه مـبـادا عـقـيـم شـوم. “»

(كتاب نقد عقل مدرن ، مصاحبه با پل ريكور ، صفحه 225 )

“فرهنگ”