ایمان مذهبی؛ یاری گری خلل ناپذیری در لحظات سخت زندگی

چاپ مقاله

ایمان مذهبی؛ یاری گری خلل ناپذیری در لحظات سخت زندگی

 

فیلم زندگی نامه ای”ستیغ هکسا” (Hacksaw Ridge,2016) به کارگردانی “مل گیبسون”، که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده، جنبه هایی از تاثیر باورهای مذهبی بر منش شفقت آمیز را به تصور کشیده است. “دزموند داس” امدادگر جوان آمریکایی است با ایمان مذهبی قوی، که در جنگ جهانی دوم بدون این که تفنگ به دست گیرد، در صحنه نبرد، به روایتی 75 نفر از هم رزمانش را نجات می دهد. داس در سال 2006 از دنیا رفت.
شاید اگر دزموند داس آن روز کمربندش را در نمی آورد و دور پای یک پسر مجروح نمی بست، بقیه عمرش را با کار کردن در کارخانه ای می گذراند و دنیا نیز هیچ گاه نام او را نمی شنید. اما در زندگی مسیرهایی وجود دارند که پا گذاشتن در آن را انتخاب نمی کنیم.

ایمان مذهبی؛ یاری گری خلل ناپذیری در لحظات سخت زندگی

در صحنه های ابتدایی “ستیغ هکسا” با ریشه های مذهبی حاکم بر خانواده “داس” آشنا می شویم. درست جلوی چشم پدر دائم الخمرشان، دزموند کوچک که در حال چشیدن طعم خشونت است، با تکه آجری برادر کوچک ترش، هال، را مجروح می کند. هال برای لحظاتی از هوش می رود؛ لحظات رعب آوری که برای دزموند به سان برزخی می گذرد. او به سمت تمثالی مذهبی بر دیوار کشیده می شود و از عالم ماورا عاجزانه برای شفای برادرش مدد می جوید. هال به هوش می آید و دزموند از تنبیه ظالمانه پدر نیز در امان می ماند.
پدر خانواده، کهنه سربازی از جنگ جهانی اول با قلبی شکسته است. او نزدیکترین دوستان خود را در جنگ از دست داده، به الکل پناه جسته و هر از گاهی روی همسرش دست بلند می کند. در چنین خانه ای که فضا برای فراگرفتن خشونت محیاست، دزموند داس اما برای خلق و خوی خود انتخاب دیگری دارد: ایمان مذهبی است که راه خود را به جلو می یابد و باعث می شود او گام های محکم و آسوده خاطری بردارد.

دزموند داس، این داوطلب بی آزار اما عجیبی که حتی به خاطر هدف انسان دوستانه اش-امدادگری- هم حاضر نیست دست به اسلحه بزند، مورد تمسخر و آزار دیگران قرار می گیرد و درنهایت برای سنجش وضعیت روانی و درنهایت خروج از ارتش، به روان پزشک ارجاع داده می شود. او به خوبی می تواند روان پزشک را قانع کند که مثل یک بیمار دچار اختلال روانی، از سوی خداوند مستقیما صداهایی نمی شنود. هرچه هست، باورهای درونی اوست که با او سخن می گوید. دزموند که همواره در تقابل با دنیای اطرافش قرار گرفته است، هم چنین می پذیرد که ایمانش موجب شده تفاوت هایی با دیگران داشته باشد.

دزموند بارها به دیگرانی که از او می خواهند تا تفنگ در دست گیرد قاطعانه می گود اگر این کار را انجام دهم چگونه با وجدانم کنار بیایم؟ یا در مقابل نامزدش که او را به مغرور بودن متهم می کند و می گوید او نه به خاطر دستورات دینی، بلکه به دلیل عقاید خودش است که به دردسر افتاده، به آرامی پاسخ می دهد: بعد از این کار چگونه مردی باشم که همیشه می خواستم در نظر تو باشم؟

این گفتگوها از اهمیت یکرنگی و همخوانی تجارب زیستی فرد با خودپنداره اش حکایت دارد. خودپنداره مفهومی است که روان شناس آمریکایی، کارل راجرز(1902-1987)، به تفصیل به آن پرداخته است. راجرز که خود در یک خانوده مذهبی به دنیا آمده بود و ایمان مذهبی محکمی داشت، خودپنداره را نگرش افراد نسبت به خود می داند و معتقد است همخوانی تجارب زندگی با خودپنداره در سلامت روانی فرد اهمیت بسیاری دارد.

ارتباط قوی و دلگرم کننده ای و هرچند کوتاهی که دزموند با زخمی ها برقرار می کند، تاثیر آرامش بخشی بر آن ها به جای می گذارد. کم کم به همه ثابت می شود با وجود این که او حاضر نیست دست به کشتن کسی بزند، همواره آماده است تا برای نجات جان همرزمان اش بشتابد.
دزموند در صحنه نبرد حتی قادر نیست سربازهایی که به شکل مرگباری زخمی شده اند را هم از دست رفته بداند. امدادگری می گوید سرباز مجروحی که دزموند آورده نصف روز هم دوام نمی آورد. دزموند سر او داد می کشد که “تواز کجا می دانی؟!!” و همان لحظه از واکنش خشمگینانه خود متعجب می شود.

تحقیقات جدید علم اعصاب نشان می دهند سیر و سلوک معنوی، مدار خاصی را در مغز تقویت می کند که برای انسان آرامش، آگاهی اجتماعی و همدردی برای دیگران را به ارمغان می آورد. اعمال معنوی هم چنین می توانند میزان شناخت، ارتباطات و خلاقیت را افزایش دهند و درک انسان از واقعیت را تغییر دهند.
پژوهش های علمی هم چنین نشان می دهند افرادی که باورهای مذهبی را در خود تقویت می کنند، نسبت به خود و دیگران شفقت بیشتری نشان می دهند. باورهای مذهبی سبب تقویت مدارهایی از مغز می شوند که در ایجاد همدلی، هشیاری اجتماعی وآگاهی دخالت دارند. این مدارها وقتی فعال می شوند به انسان کمک می کنند تا هشیارتر باشد و میل طبیعی او را به خشونت، هراس و بی اعتمادی کاهش می دهد. در واقع، عبادت و مراقبت به انسان کمک می کند نسبت به دیگران حساس تر و مهربان تر باشد.
.