آنچه یک درمان را شفابخش می‌کند (قسمت سوم)

چاپ مقاله

همانطور که در مقاله نخست و مقاله دوم بیان شد، یازده عامل کشف شده است که در جلسات درمان و مشاوره گروهی منجر به درمان می شوند. در دو مقاله پیشین به 8 مورد از این عوامل پرداخته شد و علاوه بر کاربرد آنها در گروه درمانی، اشاره هایی به کاربرد فردی آنها، هرچند کم و کوتاه، شد. در این مقاله نیز تلاش می شود تا به عناصر درمانی باقیمانده، یعنی انسجام گروه، کاتارسیس و عناصر وجودی پرداخته خواهد شد. همانند دو مقاله پیشین، در این مقاله نیز کاربرد این عناصر در گروه درمانی مورد بحث و بررسی خواهد بود.

انسجام گروه

انسجام گروه به همان رابطه درمانی در درمان فردی است و همانطور که رابطه درمانی ای که دارای 3 مشخصه اعتماد، درک همدلانه و پذیرش است، کلید موفقیت درمان می باشد، انسجام گروه، که به زبان ساده جذابیت و کشش گروه برای اعضای آن می شود، کلید یک گروه درمانی موفق است. یک درمان موفق به یک وابستگی مثبت به شخصی مقتدر نیازمند است و نبود این رابطه باعث بی اثر شدن و حتی آسیب زا شدن تکنیک ها می شود. البته این نکته نباید اشتباه گرفته شود که رابطه درمانی به خودی خود درمانگر است. رابطه درمانی خوب پیش شرطی است تا دیگر عوامل درمانی بتوانند وارد عمل شده و جواب بدهند.

در گروه برای آنکه انسجام شکل بگیرد، افراد باید بتوانند همدیگر را در دنیای ذهنی خود شریک کرده و احساس کنند که توسط آنها پذیرفته شده اند. این اتفاق نیازمند پیش شرط مهمی است: شکل گیری هنجارهای پذیرشی که مبتنی بر قضاوت نیست. این پیش شرط تنها در اوایل گروه و با الگوی شدن و هدایت کردن رهبر فراهم می شود. در وهله بعدی روابط اعضا و انسجام اکثرا در سایه بیان تجارب تکان دهنده و ناراحت کننده مشترک محکم می شود و معمولا خود، همانطور که سالیوان اشاره کرده است، به پذیرفته شدن در گروه و توسط سایر اعضا وابسته است.

Related image

اما در مورد گروه و انسجام آن چند نکته نباید فراموش شود. اول از همه آنکه در گروه افزایش محبوبیت رخ می دهد که این اتفاق جنبه درمانی دارد، چرا که هم موجب افزایش عزت نفس شخص می شود (زیرا مورد پذیرش قرار گرفته است، یک ارتباط سالم و متفاوت را تجربه کرده است و توسط دیگر اعضای گروه که همسالان وی هستند و برای پذیرش پول نمی گیرند پذیرفته شده است) و هم اینکه در طی این مسیر مهارت های اجتماعی بسیاری را آموخته است.

دوم آنکه در گروه اشخاص ممکن است دچار اختلافات بین فردی شوند. وظیفه درمانگر این است که این اختلافات را برطرف کند تا فرایند بتواند به مسیر خود ادامه بدهد. در صورتی که به صورت سازنده با این اختلافات برخورد نشود، درمان مسیر خود را ادامه نخواهد داد. همچنین ممکن است در گروه و فرایند ابراز خصومت کنند. ابراز خصومت تا زمانی که جدی نشده است به عنوان یک موضوع درمانی مورد بحث خواهد بود اما زمانی که کار به جابجایی خشم می رسد باید با آن مبارزه کرد و به نحوی سازنده به بررسی آن پرداخت. برای مثال می توان از صندلی خالی برای مدیریت همچین شرایطی کمک گرفت.

کاتارسیس

کاتارسیس به معنی تجربه عاطفی قدرتمندی است که شامل احساسات شدید خودآگاه یا ناخودآگاه می شود و افراد پس از آن احساس راحتی و رهایی می کنند. تا مدت های تمام فرایند درمان به همین عامل تقلیل داده می شد و درمانگران تنها به دنبال کاتارسیس در جلسات درمان خود بودند. اما با گذر زمان و تحقیقات بیشتر به این نتیجه رسیدند که تخلیه هیجانی زمانی می تواند مفید باشد که یادگیری شناختی به همراه خود داشته باشد و در غیر این صورت عملی بی فایده و عموما آرامشی موقت است. جدای از این ابراز عواطف منفی زمانی جنبه درمانی پیدا می کند که با تلاش های اصیل و جدی افراد برای درک خود یا دیگری همراه باشد.

نکته مهمی که درمانگران باید در نظر داشته باشند این است که چه در درمان فردی و چه در درمان گروهی، هنگامی که شخص اجازه می یابد احساسات قوی خود را بروز بدهد (و مورد پذیرش قرار بگیرد) احساس تعلق و نزدیکی (یا همان انسجام) قوی تر شده یا شکل می گیرد. رهبر گروه هنگامی که تخلیه هیجانی صورت می گیرد باید آن را از جهان تجربی افراد مختلف حاضر در گروه مورد بررسی قرار دهد و بدان بیشتر توجه کند. خلاصه تمام آنچه در مورد کاتارسیس بیان شد و در منابع گوناگون مورد بحث قرار گرفته بدان معناست که کاتارسیس برای گروه درمانی امری ضروری است و بدون آن گروه تبدیل به یک کلاس درس خشک و خالی می شود.

عوامل وجودی

عوامل وجودی شامل یادگیری نحوه وجود داشتن به عنوان بخشی از چیزی بزرگتر از خود است. این عامل مراجع را به این آگاهی می رساند که زندگی با درد، مرگ، غم، پشیمانی و شادی ادامه خواهد یافت. به وسیله زندگی با نگاه وجودی، مراجعان یاد می گیرند چگونه این شرایط را بپذیرند بدون آنکه از آن فرار کنند. در عوض، آنها می آموزند که چگونه با آنها و از طریق آنها به زندگی ادامه دهند.

تجربه گروه های محدود از نظر زمانی باعث می شود تا این مسائل به سطح کشیده شوند و به اعضای گروه این اجازه را می دهد محیط امن به صورت آزاد به بحث در این مورد بپردازند. زمان به خودی خود نشان دهنده از دست دادن است و همچنین به عنوان یک انگیزه، که اعضای با پایان یافتن هر جلسه گروه و درمان گروهی آن را تجربه می کنند. همانطور که اعضا از آزاردهندگی و اذیت کنندگی واقعیت و محدودیت هایی که دارد روبرو و آگاه می شوند، مراجعان می توانند از پذیرش «زندگی در شرایط زندگی»، به جای الگوهای فرار پیشین خود، در گروه حمایت کنند.

آنچه مسلم است، در هر نوع از درمان، افراد به نوعی با موضوع مرگ، آزادی، انتخاب، قدرت، تنهایی، معنا (و معنویت) و غیره که رنگ بوی وجودی دارند سر و کار خواهند داشت. درمانگرانی که در این زمینه آموزش ندیده اند از منبع مهمی برای تغییر بی نصیب مانده و درمان آنها به اندازه کافی مفید نخواهد بود.

نکته پایان بخش این سلسله مقالات این است که برای هر گروه درمانی با موضوع خاص، عوامل درمانی مخصوص به خودش که در تحقیقات بیشترین کارایی را نشان داده است باید مورد تاکید قرار بگیرند. برای مثال در گروه درمانی شغلی به دلیل محدودیت های مالی و زمانی، عواملی مانند انسجام، امید و یادگیری بین فردی از اهمیت بالایی برخوردار است. این درحالی است که در مورد گروه درمانی های فشرده و تبادلی یادگیری بین فردی (بخصوص تخلیه هیجان، درک از خود و درون داد و برون داد فردی) و انسجام گروهی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار هستند.