آرامش حقیقی ؛ گمشده زندگی ما

چاپ مقاله

آرامش حقیقی ؛ گمشده زندگی ما

« از بدن نوعی آهوی خاص مشک تهیه می شود. خود آهو از این مسئله بی خبر است و همیشه در جستجوی منبع آن بوی خوب می گردد. او آگاه نیست که این بوی مطبوع از درون خود او ساطع می شود. ما نیز همانند این اهو مدام در جستجوی آرامش و شادی در اطراف خود هستیم؛ در حالی که این آرامش و شادی پیوسته در درونمان است. پس همواره به دنبال صلح و آرامش درونی خویش باشید و در پی چیزی کمتر از آن نروید.» «ساتچیداناندا »

در جستجوی آرامش

در دورانی که ما انسان ها تازه به سیاره خاکی پیوسته بودیم، به هیچ چیز نیاز نداشتیم. شاید هم خود را نیازمند احساس نمی کردیم؛ زیرا غذایمان را از زمین می گرفتیم و بر بالین خاک، زیر سقف آسمان می خوابیدیم و همین برای ما کافی و لذت بخش بود. هیچ جدایی میان ما و طبیعت وجود نداشت: با گیاهان دوست بودیم و با حیوانات همسایه. حال ما را چه شده که هر روز از لحظه برخواستن از خواب، هر لحظه، در حال گشتن آرامش خود و محیط پیرامونمان هستیم؟ گویا با زندگی در ستیزیم!

 

آرامش، تنها گمشده حقیقی

آرامش، تنها گمشده حقیقی زندگی ماست که باید به دنبال آن باشیم. صلح و آرامش، شادی بی قید و شرطی را با خود به همراه دارند. هنگامی که صلح و آرامش را در درونمان بیابیم و نگذاریم هیچ عامل بیرونی ای آن را متزلزل کند آن گاه برای شادبودن به هیچ ابزار دیگری نیازمند نیستیم. آن گاه همیشه شاد، مسرور و خوش خلق خواهیم بود؛ به شرط آن که به تمامی عوامل برهم زننده آرامشمان «نه» بگوییم. البته این صلح و آرامش به معنای بی تفاوت بودن درباره مشکلات زندگی نیست. در حقیقت، ما با آرامش و صلح با خود و محیط زندگی مان می توانیم راحت تر و عاقلانه تر درباره مسائل زندگی بیندیشیم و همیشه راه حل هایی مناسب ایجاد کنیم.

آرامش حقیقی ؛ گمشده زندگی ما

آرامش در وجود ما

ما باید به اولویت های خود بیندیشیم و خود را درگیر حاشیه های زندگی نکنیم این حاشیه های دردسرساز جز تشویش و استرس، هرگز دستاورد دیگری برای ما ندارند. این آرامش و شادی حقیقی، در سرزمین های بسیار دور پنهان نیست… بلکه همین جا، در عمق وجود ماست. در واقع، ما با آن زاده شده ایم، همیشه و در همه جا آن را به همراه داشته ایم؛ اما خودمان اجازه داده ایم که عوامل بیرونی آن را تحت الشعاع قرار دهند؛ گویا ترجیح میدهیم که در تلاطم های زندگی در امان باقی بمانیم، به جای آن که دقایقی را با آگاهی کامل به خود و درونمان بیندیشیم؛ اما سرانجام باید بپذیریم تنها کسی که می تواند به ما کمک کند، خود ما هستیم.

ما باید توانایی های خویش را پیدا کرده و اولویت هایمان را بشناسیم و در آرامش کامل به سوی اهدافمان گام برداریم. هر ابزار، مقام و جایگاه، هر داشتن و نداشتنی، همگی تا بدانجا ارزشمندند که ابزاری برای راهیابی ما به سوی آرامش باشند، نه عامل از بین بردن یکی از راه های کسب آرامش رها کردن اموری است که برای ما حرص، کینه یا حسادت می آفرینند؛ ما حتی نباید به آنها توجه کنیم.

تلاطم و تشویش

هیچ چیز ارزش حتی لحظه ای تلاطم و تشویش را ندارد. وقتی که ما سر بر بالین می گذاریم باید ذهنمان را از همه چیز خالی کنیم: از تمام نداشتن ها، بدهکاری ها، حرفهای آزاردهنده و هرآنچه در طی روز شنیده ایم. باید افرادی را فراموش کنیم که ما را آزرده اند یا هزاران رویداد دیگری که شاید باعث به هم ریختن آرامشمان شده اند. باید بگذاریم که ذهنمان خالی شود و افکار منفی به آسمان ها بروند، زیرا با تداعی افکار منفی هیچ مشکلی حل نشده و نخواهد شد.

بلکه تنها تلخی آن رویدادها را تشدید می کند. گاه ما باید تمامی افکار منفی، استرس ها، افسردگی ها، ناامیدیها و هرآنچه زندگی ما را تلخ می کند از حوزه توجه خویش خارج کنیم. ما باید خود را از افکار منفی و سایه های تاریک اطراف خویش رها سازیم. گاه لازم است که صدای منفی درونمان را خاموش کنیم… ما نباید شادی درونمان را به هیچ رویدادی مشروط کنیم.