آثار سوء تاخیر در ازدواج جوانان

چاپ مقاله

آثار سوء تاخیر در ازدواج جوانان

 

آثار سوء تاخیر در ازدواج جوانان

زندگی به صورت انفرادی

افرادی که به طور انفرادی زندگی می کنند، در مجموع اثر کمتری در فعالیتهای اجتماعی می گذارند و اصولا وقتی مسأله ازدواج کردن به تعویق می افتد، به خاطر محافظه کاری و توقعات و انتظارات ناشی از افزایش سن و سخت تر شدن و افزایش تعداد ملاکهای انسان، انجام آن مشکل تر می شود. دیر ازدواج کردن جوانان، اثرات منفی بسیاری بر جامعه دارد، مانند افزایش انحرافات رفتاری، جنسی، فساد، بی بندوباری و بی مسؤولیتی، که در فعالیتهای اجتماعی نیز اثر می گذارد.

کم شدن میزان زاد و ولد

از طرف دیگر، پایین بودن میزان ازدواج در حال حاضر، موجب کم شدن میزان زاد و ولد و کاهش بی رویه جمعیت و یابی تناسب شدن هرم جمعیتی در سالهای آینده خواهد شد. ازدواج، یک امر طبیعی، همیشگی و معمولی همه انسانها بوده و هست و نمی توان از آن صرفنظر کرد، بر همین اساس باید هر گونه مشکل و مانع را از سر راه آن برطرف کرد و وصول به آن را برای همه آسان نمود. ولی متأسفانه دیده می شود که در جامعه ما مجموعه عواملی دست به دست هم داده و روزبه روز شرایط ازدواج را دشوارتر کرده است، بنابراین، سن ازدواج بالا می رود. مقایسه نتایج سرشماری سالهای ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ در مورد افراد متأهل، نشان می دهد که در تمامی گروههای سنی، درصد افراد دارای همسر در سال ۱۳۷۵، نسبت به سال ۱۳۶۵ کمتر بوده است.

این درصد، بویژه در طول ده سال یاد شده  در بین افراد ۱۵ تا ۱۹ ساله حدودا به نصف تقلیل یافته و در بین جوانان ۲۰ تا ۲۴ ساله، دوسوم کاهش یافته است. این حد کاهش نرخ تأهل در بین جوانان در طول دهه گذشته، مبين بالا رفتن سن ازدواج و تشکیل خانواده در جامعه است. می توان گفت این موضوع، ریشه در مسائلی نظیر مسکن، اشتغال و وضعیت اقتصادی جوانان دارد.

گرایش به تحصیلات عالی

ضمن آنکه گرایش به تحصیلات عالی و بالا رفتن ظرفیت پذیرش دانشجو نیز احتمالا در این مورد بی تأثیر نبوده است. شایان توجه است که کاهش نرخ ازدواج طی ده سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵، امری است که هم در بین جوانان مرد و هم در بین جوانان زن واقع شده است و در مقایسه درصد افراد متأهل در بین جوانان مرد و زن۔ ا بویژه در سنین زیر ۲۵ سال – در دو مقطع یاد شده به روشنی این کاهش چشمگیر را نمایان می سازد. نکته قابل توجه دیگر این است که این کاهش، مختص جامعه شهری نبوده است و پایین آمدن نرخ ازدواج جوانان، در جامعه روستایی نیز طی دهه مذکور، کاملا محسوس است . همچنین براساس گزارش سازمان ثبت احوال کشور، در سال ۱۳۷۵ حدود ۴۶۴ هزار ازدواج به ثبت رسیده است که نسبت به سال ۱۳۷۴، دو درصد کاهش نشان می دهد.

 

آمار میانگین سن ازدواج

از سال ۱۳۶۷ به بعد، به ازای هر سال، شش ماه به میانگین سن ازدواج افزوده شده است. آمارهای موجود نشان می دهد که میزان جداییها افزایش و ازدواجها کاهش یافته است. با توجه به آنچه که بیان شد، توجه به مجموعه نیازهای جوانان، بویژه نیاز به ارضای میل جنسی از  طریق ازدواج، از نظر شرعی، عرفی، جسمانی و بهداشت روانی، امری ضروری و حیاتی است. اغلب نوجوانان از حدود سن ۱۲ تا ۱۳ سالگی پا به عرصه بلوغ می گذارند و این بلوغ – بویژه بلوغ جنسی ۔ مجموعه افکار، حالات، احساسات و رفتارهای آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. چگونگی تربیت و آموزش جنسی در دوره نوجوانی و قبل از آن، نقش بسیار مهمی در سلامت روانی و جسمانی و ذهنی فرد در دوره نوجوانی و پس از آن دارد. با توجه به فاصله ای که امروزه بین سن بلوغ و ازدواج پدید آمده است، دوره نوجوانی، دوره ای توأم با فشار، ناکامی، آشفتگی، احساس گناه، اضطراب، ترس، تعارض و… شده است.

اگر به گذشته ای نه چندان دور نظری بیفکنیم، ملاحظه خواهیم کرد که در آن روزگار، یک نوجوان به محض اینکه به سن بلوغ می رسید (مثلا ۱۳ الی ۱۴ سالگی)، به احتمال زیاد در کنار پدر و مادر خود شغلی فرا می گرفت و ازدواج می کرد؛ از نظر مسکن نیز مشکلی نداشت، چون در همان خانه پدری زندگی می کرد. اما امروزه به علت طولانی شدن دوره تحصیلات، تخصصی شدن مشاغل و دیرتر به استقلال مالی رسیدن جوانان، هسته ای شدن خانواده ها، بالا رفتن سطح توقعات خانواده و جوانان، یک فرد به طور معمول تا حدود ۲۵ سالگی شرایط ازدواج (که عمدتا این عوامل ساختگی و نتیجه شرایط زندگی امروزی است) را نخواهد داشت؛ یعنی حدود حداقل ۱۰ سال بین سن بلوغ و سن ازدواج فاصله افتاده است. می توان گفت که این دوره و فاصله، از آسیب پذیرترین دوره های زندگی یک انسان در عصر کنونی به شمار می رود.