عشق چیست؟ تعریف ، نشانه ها و انواع عشق – قسمت دوم

چاپ مقاله

عشق چیست؟ تعریف ، نشانه ها و انواع عشق – قسمت دوم

 

عشق یک واکنش فیزیولوژیک

برخی، عشق را واکنش فیزیولوژیک، بعضی واکنش شیمیایی و برخی دیگر حتی عشق را تعهد می دانند. حال دلایل آنها را از نظر می گذارنیم: عشق؛ واکنش فیزیولوژیک: عشق، برای برخی مردم، عبارت است از یک حالت بی قراری فیزیولوژیک که براثر تحریک جنسی، شور، اضطراب، احساسات گنهکاری، تنهایی، خشم، ابهام و ترس به وجود می آید، و اگر این واکنشهای فیزیولوژیک نامشخص، عشق به حساب می آیند، به خاطر این است که مردم آنها را عشق نامگذاری کرده اند. عشق؛ واکنش شیمیایی: به عقیده ليوبویتز (۱۹۹۸) عشق برپایه ای استوار است که ماهیت شیمیایی منحصر به فرد دارد.

این پایه می تواند به فنیل نیلامین مربوط باشد، که به مقدار زیاد در برخی مراکز مغز تهیه می شود، زنجیره ای از فعالیتهای عصبی شیمیایی ایجاد می کنند و براثر آن احساسی شبیه آنچه آمفتامینها تولید می کنند، به وجود می آید. در میان این رویدادها، عشق، قویترین عامل فعال کننده مراکز لذت مغز است. عشق ممکن است به تولید یک احساس فراتر نیز کمک کند، احساسی که انسان خود را فراتر از زمان، مکان و جسم خود می یابد. با این همه، ليوبوویتز توضیح نمی دهد که این نوع دگرگونیها چگونه در محیط شیمیایی مغز، شکل احساسات عاشقانه به خود می گیرند. 

عشق چیست؟ تعریف ، نشانه ها و انواع عشق - قسمت دوم

عشق به مثابه تعهد

عشق؛ تعهد: عده ای سعی کرده اند که به عشق، معنای روان شناختی بدهند. در آن صورت، اصطلاح عشق، حالت «بهت زدگی» را تعیین می کند که به تعهد عمیق در مقابل شخصی دیگر مربوط می شود. روبین (۲۰۰۱)، روان شناس اجتماعی، در عشق سه عامل تعیین کننده تشخیص داده است: دلبستگی، فداکاری و صمیمیت. در دورنمایی متشابه، اشترن برگ نیز برای عشق، یک نظریه سه عنصری پیشنهاد می کند: صمیمیت، هوس و تعهد. این سه عنصر با شدتهای متغیر، ترکیب می شوند و عشقهای مختلف را به وجود می آورند. عده ای می گویند که عشق، شیرین ترین پاداش زندگی است، حلقه سوزان آتش است، صبور و مهربان است، حسود یا متکبر نیست، از اشتباهات خود شاد نمی شود، اما از درستی خودش خرسند می گردد.

عشق، تمامی چیزها را تحمل می کند، به همه چیز ایمان می آورد، به همه چیز امید دارد و در برابر تمامی مسائل تاب می آورد، عشق، هرگز تمام نمی شود… پس ایمان داشته باشید و عشق بورزید. بالاخره، طبق نظر افلاطون در یک افسانه باستانی و آن گونه که در اساطیر ملتهای کهن آمده است، انسان اصولا دو جنسی، یعنی هر فرد در عین حال هم نرو هم ماده بوده است و سپس خدایان به کیفر گناهی ناشناخته انسان را به دو نیم بخش کردند، از آن زمان تاکنون دو نیمه این موجود در جست و جوی یکدیگرند و به درجات مختلف در این جست وجو موفق شده اند. اما هرگز در این تکاپو برای پیوستن و رسیدن به نیمه جدا شده شان کاملا کامیاب نگردیده اند. این جست و جوی انسان برای رسیدن به اصل دو جنسی گم شده خود را، عشق گویند.